گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
-اولین دانشگاه و آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
جلد پنجم
منکر وحی چرا ؟






صد سال قبل چیزهائی را نمی دانستند که پنجاه سال قبل دانستند. ده سال قبل درباره بسیاری از امور پدیده غیر عملی بودنش می نگریستند ولی سه سال قبل فهمیدند که همه آنها کاملاً با علم سازگار است، اما دو سه سال اخیر که زمان نزدیکتری است و میتوان چشم و مغز را بیشتر به کمک یکدیگر برای پژوهش و درک متوجه مطلب مورد بحث قرار داد :

سرعتی بالاتر از سرعت سیر نور (سرعت حد) غیر ممکن به نظر میرسید فینان برگ Feinanbergاز دانشگاه کلمبیا ذراتی را به نام تاشیون Tachyon(مشتق از کلمه یونانی Tachoy به معنی سریع) را که سریعتر از سرعت نور حرکت می کند معرفی و ادعا کرد بدون آنکه نظریه «نسبی» انشتن نقض شود ؛ ذرات مذکور که جرمشان با عدد موهوم نمود میشود وجود دارد (1)

بدین مضمون در کتابهای مذهبی می خواندیم که : حضرت علی در یک جلسه ای به ابن عباس فرمود مانند و مشابه این نشست ما در آسمانها نیز وجود دارد. در 1928 موریس دیراک 26 ساله به ضد ذره و ضد ماده اشاره کرده ده سال بعد کارل اندرس بوجود

1- سیانس اوی فرانسه اسفند 46.
ص : 12

آنها صورت تحقق بخشید و بالاخره در 1957 دو نفر (تسونک لائولی - چون نینک یا نک) با تجربه ثابت کردند جهان دارای عدم تقارن بوده و بعد لف لاندا در شوروی ثابت کرد : در هر زمان عمل معکوس شدن باید انجام شود و این در حقیقت مشابه سیستمی است که در داخل آینه ها منعکس می گردد (1) (و بالاخره مقصود اینکه وجود دنیای مشابه به نظر علم و دنیاهای مشابه به نظر اسلام قطعی است).

در قرآن و اخبار به دنیای موجودات دیگری اشاره شده است که در بسیاری از موارد شبیه و ردیف آدمیانند حتی بین آنان مشتریهای کفر و ایمان وجود داشته و دوزخ و بهشت و کیفر و پاداشی دارند ؛ اما از نظر انسانها پنهان می باشند. آنچه مورد بحث ماست سختی فوق العاده پذیرش دنیای اشاره شده موجودات مذکور است که با آنها جنیان می گویند ولی از کجا که جهان فاستیان اشاره به دنیای آنان نبوده باشد. (در مرداد سال 45 مجلات علمی جهان چنین خبری را دادند و روزنامه های ما (2) تحت عنوان نظریه بسیار شگفت انگیز علمی ، جهان دیگری وجود دارد چنین نوشتند ، یکی از دانشمندان انگلیسی فکر می کند ممکن است ما زمینی ها توسط جهان نامرئی دیگری احاطه شده باشیم و در این جهان نامرئی «زمان» به طور معکوس پیش میرود. دکتر «استانارد» که این نظریه را داده می گوید ما «زمان» را یک طرفه

1- دنیای عجیب متد ماده نقل از مجلات شوروی (مجله دانشمند شماره مسلسل 52).
2- روزنامه کیهان 26 ر 5 ر 45.
ص : 13

می دانیم ولی این یک طرفه بودن «زمان» ممکن است فقط خیالی باشد ، وی عقیده دارد که جهان ممکن است از هر جهت دارای «قرینه» باشد و بدین ترتیب با یک جهان دیگر که دارای همین قوانین طبیعی است ولی در آن «زمان» به صورت معکوس پیش می رود توازن داشته باشد . این دانشمند می گوید از نقطه نظر تئوری دلیلی در دست نیست که جهان دیگر وجود ندارد. مسئله اصلی این است که آیا می توان به طریقی به این جهان دیگر دست یافت و بوجود آن پی برد. دکتر استانارد این جهان دوم را «فاستیان» نام داده است. وی می گوید که اتم های جهان «فاستیان» ممکن است کاملاً با اتمهای دنیای ما تماس پیدا نکنند مثلاً یک موجود «فاستیان» می تواند از بدن زمینی ها بگذرد بدون اینکه او را حس کنند همین طور ؛ او نیز نمی تواند وجود زمینی ها را حس کند دکتر که مقاله خود را در مجله طبیعیت انتشار داده می نویسد ساکنین جهان «فاستیان» مسلما جهان ما را عجیب و غریب خوهند پنداشت از نقطه نظر آنها آینده آنها گذشته ماست و برعکس. بدین طریق آنها می توانند ما را از آینده زمان مطلع سازند و ما می توانیم آنها را از آینده اشان آگاه کنیم) به هر صورت نمی توان منکر وجود دنیای دیگری شد خواه جهان جنیان باشد یا جهان کسانی مشابه آنان.

مگر در جلد قبل آنجا که از «عادت» بحث کردیم نگفتیم تا کنون فوق العاده سخت و سنگین بود از نظر علمی باور کنیم که ذرات بدن ما که جزو خاک میشوند دو مرتبه بصورت اول بر گردند و همه چیز را بیاد آورند ؛ ولی تحت عنوان فلزات حافظه دارند ملاحظه فرمودید چگونه مطلب جالب با ثبات رسیده ای را برای

ص : 14

شما نقل کردیم.

مگر نیست که چند سال قبل باور نمی شد : بکره ماه رفتن از راه دور سخن یکدیگر شنیدن و صورت همدیگر را دیدن.

مگر نیست که از مغزهای الکترنی جدید(نسل سوم) که در چند ملیونیم ثانیه بکار می افتند : دستورات غذائی می گیرند به جای تلفن چی از آنها استفاده می نمایند. آنها می توانند در آن واحد به 50 نفر جواب صحیح بدهند. در پزشکی از آنها برای آزمایشهای مختلف و مراقبت و پرستاری از بیماران استفاده می کنند از هر بیمار الکتروکار دیوگرافی ، رادیوگرافی ؛ تعیین درجه حرارت ، ضربان قلب ؛ میزان عرق ، تعداد تنفس ؛ اورین ادرار معین می گردد. امروز مغزهای الکترنی می توانند ده هزار نوع بیماری را تشخیص دهند در کارخانه ها به جای مأمور تنظیم و کنترل و در اطاقهای تجارت به عوض ماموران امور مالی در آمد و هزینه انجام وظیفه می توانند کرد مگر امروز هزاران اختراع و اکتشاف اعجاب انگیز دیگری که سابق محال و باور نکردنی به نظر میرسیده است صورت تحقق نیافته و مشاهده نمی شود و به همین منوال و مقیاس هر چند لازم نیست امور مربوط به متافیزیک را بدست تحقیقات علمی سپرد ولی از کجا که : فردائی نزدیک آماده پذیرش وحی از طریق علمی در پیش نداشته باشیم ؟ پس بیائید و بسادگی منکر وحی نشوید بلکه اگر پیامبران هم نگفته بودند شایسته نبود انکار شود ولی با توجه به راستی و درستی کار نیکان جهان یعنی پیامبران جای هیچگونه انکاری جز برای یک عده فرصت طلب و خواهان بی بندو باری باقی نیست.

ص : 15

وحی یعنی

در لغت به معنای صدای آهسته یا با کسی آهسته درباره چیزی سخن گفتن و نیز بمعنای اشاره کردن آمده است.

و در اینجا بنظر کسانی که بنده تشخیص خودند و می خواهند همه چیز را طبق اصول مادی و مانوس توجیه کنند وحی یعنی :

تظاهرات یک مغز تکامل یافته.

نبوغ فوق العاده و بی نظیر.

تجلی یک شعور مرموز باطنی یا تجلیات ضمائر آن را صاحب نفسانیات بسیار عالی است.

ندائی از وجدان نا آگاه یک نابغه یا فعل و انفعالات باطنی و تراوشات ضمیر ناخودآگاه.

ولی با توجه مجدد به قریب هفتاد وجه تمایز بین نوابغ و پیامبران که در جلد قبل آنها را ذکر کردیم ؛ جای ایرادی باقی نخواهد ماند که پیامبران انسانهائی برفراز انسانها و وحی به مغز نوابغ و مرد بی نظیر هیچگونه ارتباطی ندارد اما وحی از نظر اسلام و کسانی که بنده خدایند نه بنده تشخیص خود : افاضه و اشراقی است مستقیم یا به واسطه از مبدء اعلای الوهیت بر قلب انسانهائی چند. وحی و امر و شان نزد بندگان خدا از جمله مسائل قطعی و آشکار بوده و برای کسانیکه بندگان تشخیص خودند جزو مطالبی است که با اصول مادی توجیه می شود.

امروز امرو وحی و مقدسات و عالم متافیزیک آنقدر به فهم های علمی نزدیک شده است که گویا جهانیان منتظرند آنها را از

ص : 16

گوشه های آزمایشگاه برای فهم همگانی به خارج آورده معرفیشان نمایند. امروز انکار وحی فقط در آن زوایائی از جهان صورت می گیرد که انسانها را بعنوان حیواناتی می شناسند که تشریفاتی چند به خود بسته و چسبانده اند و شرح و بسط بیشتر وحی را در محل مناسب «جلدهای پزشکی روانی» خواهید دید و آنچه مربوط به بحث ماست چگونگی وحی بزنبور عسل می باشد.

موارد استعمالی چند در قرآن برای وحی مشاهده میشود :

وحی پروردگار به پیامبرش ، و اذا وحیت الی الحواریین : و یاد کن هنگامیکه به حواریین وحی کردیم (سوره مائده).

باز هم وحی پروردگار به پیامبرش ؛ و اوحی الی نوح و بنوح وحی شد (سوره هود).

ملاحظه فرمودید در هر دو حالت به پیامبر وحی میشود : یا نام پیامبر هست و دیگری نیست (نوح) یا نام پیامبر نیست و دیگری هست (عیسی نیست و حواریون هست) و در هر صورت به پیامبر وحی میشود لاغیر و کلمه وحی در قلمرو خلقت تشریعتی بوده و با آن بستگی دارد.

و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه - و بما در موسی وحی کردیم که طفلت راشیربده (سوره قصص).

و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا - و همچنین ماهر پیغمبری را از شیطانهای انس و جن دشمنی در مقابل بر انگیختیم که آنها برخی با برخی دیگر سخنان آراسته ظاهر فریبنده اظهار کنند (سوره انعام) و اوحی فی کل سماء امرها - و در هر آسمانی به

اولین دانشگاه - جلد پنجم- 1

ص : 17

نظم امرش وحی فرمود (سوره سجده).

و اوحی ربک الی النحل که مطلب مورد بحث ماست.

بهر صورت با انواع و اقسام و در موارد گوناگون کلمه وحی در قرآن آورده شده که به چند تای از آنها اشاره کردیم و توانستیم آنها را در سه ردیف درشتی قرار دهیم با این صورت : وحی در قلمرو خلقت تشریع (تمام قران ، وحی به نوح و عیسی) وحی مربوط با آفرینش تکوین (و اوحی فی کل سماء امرها) و وحی در یک حالت فیما بین از یک جهت مربوط به تکوین و از جهت دیگر وابسته به تشریع ؛ مشابه وضع آدمی که بین جبرو تفویض مقری دارد نه مفری (وحی به مادر موسی) و آنچه مورد بحث ماست وحی به زنبور عسل می باشد که یک نوع تسخیری است از جانب ذات مقدس پروردگار و با آفرینش تکوینی وابستگی دارد.

چگونگی وحی مورد بحث

انسان دانشمند ، انسان پژوهشمند ، انسان محقق تا به جائی در اقیانوش مجهولات داخل و خارج کند و فرو رفته و بررسی ها بعمل آورده است که بدون اطلاع از قرآن ، بدون این که مسلمان باشد ؛ بدون این که بداند کتابی در 15 قرن قبل فرموده است ما به زنبور عسل وحی کردیم تا چنین و چنان باشد متوجه یک حالت تسخیری زنبوران عسل در برابر یک نیروی غیر مادی شده که باور کردنی نیست یکی با آن اراده نافذ و مستولی در کندو نام «روح کندو» را گذاشته و دیگری آن را طبیعت قابل تمجید و آخری طبیعت با هوش خوانده است.

ص : 18

موریس متر لینگ دانشمند بلژیکی می گوید : «ملکه عبارت از یگانه مادر سکنه شهر و یگانه جانور ماده ایست که در شهر عسل از عشق برخوردار میشود ملت او ، وی را دوست می دارند و محترم می شمارند ولی هرگز فراموش نمی کنند که عزت و شرف ملکه مربوط به خود او نیست بلکه مربوط به وظیفه ای است که از لحاظ حفظ نژاد بر عهده دارد... ملکه یا کارگران را نمی توان گفت از خود اختیاری ندارند و جیر با موری که انجام می دهند تن می دهند زیرا بطرزی محسوس در مورد تربیت فرزندان مشاهده می کنیم که اراده و تصمیم زنبوران در تربیت آنها مؤثر است و لذا می توان گفت که در موارد دیگر هم دارای اراده هستند. زیرا زنبوران می توانند یک کرم عادی یعنی یک (لارو) عادی را از خانه خود بیرون آورند و در خانه دیگر جا بدهند و با او غذای مخصوص بخورانند تا مبدل بیکی از افراد خانواده سلطنتی شود و هکذا می توانند کرمی را که باید مبدل بیکی از افراد خانواده سلطنت شود از خانه اش بیرون بیاورند و بخانه دیگر ببرند و غذا و طرز تربیت او را تغییر دهند تا یک زنبور عادی گردد ، این تغییرات که ناشی از تصمیم و اراده زنبوران است هر روز در کند و صورت میگیرد و این اراده نیز بدون فلسفه نیست و بطور حتم زنبوران که مبادرت به تغییرات می کنند مصالحی را در نظر می گیرند که مربوط به داخل و خارج کندو است.

اگر گلهای اهلی زیاد باشد و اگر در مزارع و مراتع گلهای وحشی به مقدار زیاد یافت شود می بینید که زنبورها بشماره افراد سلطنتی افزودند که نسل و نژاد را توسعه بدهند و برعکس اگر

ص : 19

گلها کم باشد از افزودن به شماره افراد سلطنتی خود داری می کنند.

تا وقتی که ملکه جوان عروسی نکرده ، علاقه دارند که چند تخم را طوری تربیت کنند که لارو سلطنتی بشود ولی همین که ملکه عروسی کرد و بارور شد دیگر علاقه مند به پرورش افراد خانواده سلطنتی (به مقدار زیاد) نیستند و کما کان کرمها (لاروها) را مبدل به زنبوران عادی می کنند.

اگر بپرسیم کیست این فکر را می کند و کیست که این طور مال اندیش می باشد و برای او آینده دور بیش از زمان حال اهمیت دارد و بالاخره (روح کندو) در کجاست ناچاریم که به سوی کارگران و مغز نیرومند آنها توجه نمائیم. اگر مغز یکی از زنبوران ماده و با کره را که کارگر هستند زیر میکروسکوب قرار بدهید می بینید که نه فقط به نسبت فوق العاده بزرگتر از مغز ملکه و زنبوران نر می باشد ، بلکه از حیث زیبائی و بدایع خلقت بعد از مغز انسان جالب توجه ترین مغزی است که در موجودات جاندار یافت میشود.

تمام این نقشه ها و محاسبه ها و پیش بینی ها و مقابله با حوادث غیر منتظره در این مغز صورت می گیرد ، و این ذره کوچک که جز بوسیله میکروسکب قابل مطالعه نیست مرکز نهائی تمام فعالیتهای کندو می باشد (1).

در جای دیگر (2) ضمن بحث از آنچه (بوفون) دانشمند جانور شناس و طبیعی دان معروف گفته و طبیعت را تحسین کرده که دستورات و امر امری را برای به نظم بودن کندو صادر کرده

1- صفحه 69 چاپ دوم زنبور عسل تألیف موریس مترلینک.
2- صفحه 60.
ص : 20

است ، مترلینک چنین می گوید :

«از این گذشته بفرض اینکه بگوئیم که زنبور عسل دارای هیچیک از این صفات نیست ناچاریم که (روح کندو) و یا بقول (بوفون) طبیعت را تحسین و تمجید کنیم که باقوای مادی چنین بدایع را در شهر عسل بوجود آورده است و در هر حال چیزی وجود دارد که نظر تحسین و تمجید ما را جلب می کند اعم از این که زنبور عسل یا (روح کندو) یا طبیعت باشد».

هنوز علامت حرکت و مهاجرت داده نشده ولی بطوری که گفتیم در داخل کندو هیجان شدیدی حکمفرماست. در مواقع عادی ، زنبور همین که از صحرا مراجعت کرد و وارد کندو شد فراموش می نماید که بال دارد و هر زنبوری بدون اینکه از بالهای خود استفاده نماید ، در محلی که مخصوص او ، یعنی مخصوص کار اوست می نشیند و بکار مشغول می گردد. ولی در آن روز ، زنبورها در داخل کندو پرواز می نمایند و یا در حال اجتماع و شبیه بیک خوشه انگور بالا و پائین می روند و هیجان آنها طوری درجه حرارت داخل کندو بالا میبرد که موم ها آب میشود و بعضی از خانه ها شکل اصلی را از دست می دهد. ملکه که هرگز از آپارتمان های سلطنتی خارج نمی شود مانند دیگران که حواس واراده خود را از دست داده اند ، این طرف و آن طرف میرود و از روی زنبورها عبور می نماید و چند لحظه بعد زنبورها با هیجان اطراف او حلقه میزنند. کسی نمی داند که آیا در این حال ملکه امر صادر می کند و دستور می دهد و یا امر دیگران را اطاعت می کند. کسی نمی داند که آیا این هیجان علامت غضب و اعتراض و یا علامت استدعا و

ص : 21

استرحام است. ما نمی دانیم که آیا او خود عامل ایجاد این هیجان و التهاب است و یا اینکه تحت تأثیر هیجان و التهاب دیگران قرار می گیرد ولی بر اثر مطالعاتی که ما خود کرده ایم این نکته تقریبا به ثبوت رسیده که مهاجرت زنبوران عسل همواره بر خلاف میل ملکه صورت می گیرد. زنبورها گرچه ملکه را دوست می دارند و او را خیلی نوازش می کنند ولی معنا مثل این است که او را موجودی بی اراده و یا بی حواس می دانند و گرچه وجود او را برای بقای جامعه لازم می دانند ولی عملاً او را فرما نفرمای شهر نمی دانند» (1)

با مطالعات دقیقی که شده است این نکته به ثبوت رسیده که فرمان مهاجرت از طرف ملکه صادر نمی شود ، بلکه در اینجا نیز (روح کندو) فرمان مهاجرت را صادر می نماید و ملکه هم مثل دیگران از این فرما اطاعت می کند... ما نمی دانیم که آیا زنبوران عسل برای این تصمیم با هم مشورت می کنند یا نه و نیز نمی دانیم که چگونه (روح کندو) امر خود را به یکایک افراد شهر ابلاغ می کند که همه از این دستور مسحضر هستند» (2) و بالاخره با چند سطر از صفحه 124 همان کتاب ، مطلب را پایان میدهیم با آنکه ده هامور دیگر را بعنوان شاهد می توان نوشت. اما آن یک مورد پس از ذکر عروسی ملکه زنبوران می نویسد : در این مورد بطرزی مشهود ، دیده می شود که یک اراده قوی در زندگی زنبوران عسل مداخله می نماید... ما در مقابل خود

1- صفحه 53.
2- صفحه 42.
ص : 22

مسائلی داریم که جواب تمام آنها مجهول است و در قبال تمام این مسائل باید بگوئیم که نادان می باشیم و برای اینکه نگوئیم که نادان هستیم در جواب مسائل کلمات طبیعت - زندگی مرگ نامحدود - نبوغ نژادی - تنازع برای بقاء و غیره را می گذاریم و پدران ما هم در این موارد نام قضا و قدر و سرنوشت و غیره را می گذاشتند. منتها پدران ما که این کلمات را در پاسخ مسائل می نوشتند جرئت نداشتند که به آنها نزدیک شوند چون تصور می کردند که هر کس با آنها نزدیک شود محو خواهد گردید یا دیوانه خواهد شد و یا سعی او برای فهم اسرار به جائی نخواهد رسید ولی ما مثل آنها از این کلمات نمی ترسیم و با آنها نزدیک میشویم و می بینیم که یکی از این کلمات که (طبیعت) باشد واقعا دارای هستی و نیروست و علاوه بر نیرو دارای وسائل بیشماری است که ما نمی توانیم بهتر از آنها بوجود بیاوریم چون طبیعت با وسائل کوچک نتایج بسیار بزرگ تحصیل می نماید و ما با پیشرفتهائی که در علم و صنعت کرده ایم هنوز مدتی طول داردکه بتوانیم چنان اسبابی بسازیم - و اما این که این سبب ها و وسائل بنوبه خود وابسته با اسباب دیگر باشد مسئله ای است که بر ما پنهان است و دیگر اینکه از کجا معلوم که آنچه در نظر ما بصورت اسباب جلوه می کند جز یک تصادف نیکو و مفید در قبال ملیونها تصادف بیفایده نباشد ولی اینجا هم هوش و عقل ما ناتوان است و نمی دانیم که در بین آثار طبیعی کدام جرو اسباب و سایل و کدام جزو بر خورد و تصادف است. ما حتی نمیدانیم در کجا اراده عقلانی و در کجای اتفاق و احتمال مداخله می نماید» سپس متر لینگ بذکر مثالهائی می پردازد

ص : 23

و در آخر می گوید «این است که می گوئیم تمام اعمال گلها مربوط به طبیعت می باشد نه مربوط به خود آنها و... بلکه این طبیعت است که با یک قانون کلی بر تمام آنها حکومت می نماید... آنچه ما می توانیم بفهمیم این است که وقتی می بینیم یکی از انواع جانوران یا گیاهان می تواند حیات خود را حفظ کند می گوئیم که هوش طبیعت اثر مفید داده است... این عقلی را هم که وسیله قضاوت ما درباره طبیعت می باشد باز خود طبیعت ایجاد کرده و صدائی هم که از دهان ما بیرون می آید صدائی است که زندگی یا طبیعت بما داده است !».

بحثی از فلسفه و منطق ندارم ، برای اثبات وجود مانع هم قلم نمیچرخانم ولی این را هم بی انصافی می دانم پس از این همه شیرین زبانیها و حقایق گوئی های یک دانشمند بزرگ ضمن صغری و کبری کردن آنچه بیان کرده است نگوئیم که : دعوای کلمه ای نداریم و برای بحث در اطراف یک لغت اختلاف نمی نمائیم طبیعتی را متر لینک معرفی کرد که : عالم است و مدبر و جز کار مفید از او سر نمی ریزند و... از اینرو چرا نگوئیم مترلینگ اگر چند صفت دیگر را برای طبیعت منظور داشته بود نام مقدس «اللّه» را ذکر کرده بود و کلمه الله هی العلیا.

مترلینک درباره خدای متعال آنچنان عقیده ای دارد که اگر مطالب پراکنده در اوراق کتابهایش را که در این باره است بهم ارتباط دهیم افکار توحیدی نزدیک به اسلام وی قطعی مشاهده می شود از جمله ملاحظه توحیدی نزدیک با سلام وی قطعی مشاهده می شود از جمله ملاحظه فرمودید چگونه به جای وحی به زنبور عسل که مطلب مورد بحث ماست کلمات «روح کندو» را آورده اعتراف

ص : 24

می نماید که حتی ملکه زنبوران که خود فرمان فرمائی محسوب می شود تسلیم قوانین روح کندوست.

قرآن 15 قرن قبل گفت : قانون مرموز و اراده تسخیر ناپذیری است که زنبوران عسل را در امر کندو گزینی منقاد و مطیع ساخته و وحی نام دارد و همه زنبوران بدون تخطی همان راهی را که بر آن داشته و وحی کرده شده اند دنبال می نمایند ما دیگر چه می خواهیم و از اسلام چه معجزه ای می طلبیم که در حدود صد سال است دانشمندانی چند تا حدی به این واقعیت (وحی) پی برده بدون اطلاع از قرآن و اسلام به همان قانون تسخیری که بر کندوها فرمانرواست بنام های گوناگون و از جمله روح کندو ایمان دارند.

وحی تکوینی و وحی تشریعی

الان خواهید گفت خسته شدیم ، هر سه چهار جلد کتاب این نویسنده عنوان وحی تکوینی و تشریعی را داشت باز چه می خواهند بگوید ؟

کسانیکه تحصیلات عالیه می کنند مراحل و مراتب زیرا را گذرانده اند : کلاسهای ابتدائی و مقدمایت یا برای اینکه پدر و مادر از آنان خواسته اند یا آموزگار تشویق می کند یا همشا گردیها را ببینند یا رقابت کنند بهر صورت دانش آموز نمی داند حقیقت کارش چیست بعد دوران متوسطه و دبیرستان را بخاطر... بعد دانشگاه را برای... در اینجاست که احساس می کنند به نظریه ها و تئوری های علمی که با تجربیات عملی مطابقت دارد ایمان دارند ، اگر

ص : 25

فرزند خلف صدق است و بر سفره پدر و مادری نشسته که دریچه ای از خانه قرآن و محمد بر روی خانه اش باز بوده یک احساس عمیق دیگری نیز در او بوجود می آید و آن تطبیق دو چیز در ذهن و ضمیر باطن اوست ، یک طرف علومی را که از روی منطق و تجربه با آنها ایمان دارد - طرف دیگر اعتقاداتی که با احساسات و احترام همراه است. ولی با خواندن کتابهای اولین دانشگاه و آخرین پیامبر که ناچیز نقطه دور افتاده ای از جمله کتابهائی است که ثابت می کند بین علم و دین دشمنی وجود ندارد این مشکلش را نیز حل خواهد کرد.

مسیحیت با آن که علم روز را تقریبا در انحصار دارد مانند مسلمانان فکر نمی کند و در این باره سخنی دیگر دارد زیرا از کتاب مقدس حتی نمی توان کتابهای علمی چندی مانند اولین دانشگاه و آخرین پیامبر بیرون کشید ، و اگر کتابهائی هم در پیرامون تورات و انجیل نوشته شده همه به دین و پیامبر و مطالب مذهبی مربوط است (بعنوان نمونه چندین کتاب را در جلد قبل نشان دادم با ردیفی که در یک سال چاپ شده بود و برای ایک از کتابخانه های معروف سویس فرستاده شده) ولی از نهاد کتاب مقدس برنامه سنگین دانشکده پزشکی یا دانشکده دیگری را بیرون کشیده باشند تا کتاب بنویسند کجاست کتابش ؟

خیال کنم مایل باشید بدانید مسیحیت بعنوان مثال هم اگر هست در این باره چه می گوید. از این رو بخاط شما مقاله یه دانشمندی که جلب نظر کرده و در مجله پرتیراژ ریدرزدایجست همین اواخر منعکس گردیده (1) قسمتی از آن را بیاورم : عنوان

1- مقاله مزبور در مجله ارزشمند طب و دارو دوم بهمن 47 ترجمه شده از آنجا نقل گردید.
ص : 26

این است : آیا یک دانشمند می تواند به خدا باشد... «علم در پاسخگوئی به پرسشها رقیب ندارد : این چیز چگونه ساخته شده است ؟ بچه طریق می توانیم آن را کنترل کنیم ؟ چگونه یک سلول گشنیده می شود ؟ چه عملی باعث می شود که هواپیما به پرواز در آید ؟ ستاره ها در چه فاصله ای از کره زمین قرار دارند ؟ ولی چنانچه بپرسید چرا اتفاق می افتد ؟ علم سکوت می نماید.

من فکر می کنم هر دانشمندی از اصل نیوتون درباره این که جاذبه زمین چطور عمل می کند با اطلاع است ولی هیچ دانشمندی کوچکترین اطلاعای از این که چرا جاذبه زمین چنان عمل می کند ندارد. این است اختلاف بین علم و مذهب. مذهب بر خلاف علم توجه اصلی خود را به چرا دارد. چرا باید رنج و درد وجود داشته باشد؟ چرا بعضی از اطفال با عقب ماندگی جسمی یا مغزی به دنیا می آیند ؟ هدف از زندگی چیست؟ چرا باید من راستگو و متقی باشم و به یکدیگر کمک کنم ؟

بعلاوه در حالی که علم همیشه کوشش می کند رفتار و حرکات اشیاء و حیوانات و انسان را مورد تجزیه قرار دهد ، خود را با این سئوال که چه رفتاری خوب و چه کرداری بد است آشنا نمی کند علم این سئوالات را بعهده فلسفه و مذهب می گذارد. ولی چنانچه شخص بخواهد یک زندگی کامل و با مسئولیت داشته باشد باید بین کلیه قوائی که در زندگی او مؤثر می باشند تعادل را حفظ کند... من معتقدم که خداوند امروز هم وحی خود را با انسان نازل می کند ولی نه به شکل معجزه. و کشف جدیدی که در علم میشود در حکم وحی خداوند است که می خواهد انسان

ص : 27

با آنچه که او آفریده است آشنا شود...»

من از دو مطلب این دانشمند خوشم آمد یکی که کشف جدید علمی را وحی تکوینی دانسته و این همان تعریفی است که در جلدهای قبلی کردم و گفتم بیرون کشیدن ارتباط منظم و فرمولهای ریاضی از شکم جماد و نبات و حیوان از ذرات تا اجرام همه دلیل بر امر و وحی تکوینی ذات مقدس اوست که هر کدام را فرمود به نحوی بچرخند یا چنین باشند و یا چنان کنند و آنچه را توسط پیامبران وحی فرمود وحی تشریعی است.

دومین سخن دانشمند را که خوشم آمد چنین اعترافی است «... این به نظرم کاملاً طبیعی و در حقیقت اجتناب ناپذیر می نماید که در این کتابها (کتاب مقدس) علاوه بر آن همه حقایق مطلق مقدار کمی نیز شک و تردید انسانی گنجانده شود و بعقیده من لزومی ندارد در مورد این نوع جملات خود را زیاد ناراحت کنیم.»

تصور نقرمائید فقط این دانشمند چنین اعترافی می نماید از این گونه سخنان زیاد است. داستان و حقیقتی را در این اواخر بشنوید. در کلیسا کشیش سخن را بدین جا رساند که نان گوشت مسیح و شراب خون اوست جوانی خندید خواستند او را به محاکمه و دادگاه بفرستند روزنامه ها نوشتند : آیا می خواهند این جوان را نیز مانند گالیله ها و اداربه پذیرش مطالب غیر علمی نمایند (1) من برای شما درباره کتابهیا مذهبی موجود جهان چه بگویم و راجع به عظمت قرآن در برابر آنها چه بنویسم که بیشتر خارج

1- صفحه 110 مجله Der spiegl32 ژولی 1968.
ص : 28

از موضوع نشود ؟ می گذرم و باز جای دیگر با هم سخن می گوئیم فقط خواهش می کنم مطلب فوق را که این دانشمند راجع به علم و دین و سازش آنها با یکدیگر گفت اگر خواستید روی اسلام پیاده کنید جلد قبلی مرا در نظر آورید که گفتم اسلام از لحاظ دستور حکم واکس را دارد و ادیان قبل حکم سرم و مثال زدم که ادیان می گفتند زنا مکن اسلام پیشگیری کرده می گوید مقدمات آن را نیز فراهم مکن حتی به جای گرم زنی منشین.

پانزده قرن قبل

تا کنون هر چه نوشتیم سخن از چهارده قرن بود و بکرات گفتم : قرآن در چهارده قرن قبل آن چنان پیش کسوت در علم بود و اینک دنیای روز این چنین بهره مندازدانش است ولی در جلد (پنجم) رقم 15 را به جای 14 آوردیم بدین سبب که شروعش روز مبعث بود که آغاز پانزدهمین قرن بعثت نبی گرامی می باشد.

خوشبختانه اسلام خود نشان داده است بسان خورشیدی ماند لفافه پیچ شده از قرون و اعصار و اینک که با اندازه پانزده قرن از آن روکش ها باز شده درخشش بیشتر اسلام چشمگیر است.

باز یاد آوری می نمایم که هیچگاه رقم 15 قرن قبل را فراموش نفرمائید زیرا ذکر مطالب علمی روز در برابر رقم 15 قرن قبل نه تنها نشانی از قدمت بشتر فرهنگ درخشان اسلامی است بلکه 15 قرن قبل و آن همه مسائل علمی جای انکار و عداوتی جز برای یک عده فرصت طلب باقی نخواهد گذاشت و برای مسلمانان نیز از یک جهت جای مباهات و افتخار و از جهت دیگر محل شرمندگیهای فراوانی بعلت روی گرداندن از حقایق اسلامی باقی است.

ص : 29

کتابهای مورد استفاده

بیشتر از همه از یک رساله دانشکده دارو سازی دانشگاه استراسبورک بشماره - 622- استفاده کردم نویسنده آن آقای ربرت مونتاینRobert Montagne و موضوع آن : مطالعه عسل از لحاظ تغذیه و درمان می باشد.

تز دیگر از دانشگاه مونیخ سال 1956 تحت عنوان مطالعات آزمایشی راجع به پژوهشهای راتیسمی که نویسنده آن آقای Edith / Lindenamnمی باشد.

کتاب دیگر : زنبور عسل آقای موریس مترلینگ می باشد که به فارسی نیز ترجمه شده است.

در قسمت های مختلفه دیگر مربوطه به آیه شریفه نیز از کتابهای چندی استفاده شده که اگر مربوط به سه جلد کتاب چهاردهم بحار مجلسی و وسائل الشیعه و مستدرک نباشد به مآخذ و مدرکش اشاره خواهد شد.

کتاب دیگر مورد استفاده از آقای دریبره است راجع به «رنک در فعالیت های انسانی» که همین سال یعنی 1968 تألیف شده است.

M- dribere La Couleur Dans Les Acivites Humaines.

ص : 30

ص : 31

ص : 32

کتاب نحل (زنبور عسل)

زنبور عسل

منظور از این قسمت «کتاب نحل» نوشتن کتاب زنبورشناسی نیست و به هیچ وجه راجع به تربیت زنبورها نمی باشد. بلکه بنابر احترام و بزرگداشتی که نسبت به یگانه کتاب آسمانی محفوظ مانده قائلیم و این کتاب حکیم نامی از نحل برده است به قسمت هائی از عجائب زندگی آنها اشاره کنیم تا در ضمن از راه معرفت به موضوع و مخلوق به راه شناسائی ذات مقدس خالق و صانع نیز گامی نهاده باشیم و چرا چند برگی از آنها ننویسیم و حال آن که هر دانه زنبور باید بیش از صد مرتبه بر روی گل بنشیند و از کندو به گل و از گل به کندو پرواز کند تا یک گرم عسل تهیه کند که ما آن را بخوریم یا پنج کیلو زنبور که در حدود هفتاد الی هشتاد هزار عدد میشود در یک کندو برای تهیه شصت کیلو عسل عمر خود را بگذرانند (کندوهای صد کیلو عسل نیز دیده میشود و به ندرت نیز بیشتر).

داخل هر کندو یک ملکه است که مادر همه زنبوران است و هزارها کارگر که همگی ماده اند و حدود سیصد چهارصد زنبور نر ، در ایران قدیم و هنوز هم بین زرتشیان نیز مرسوم است که 17 بهمن رعیتی (پنج روز آخر اسفند را پنجه فرض کرده و ماه ها را به تساوی سی روز می دانند و لذا ماده رعیتی آنها پنج

اولین دانشگاه جلد پنجم - 2

ص : 33

روز جلوتر است با توجه به سالهای کبیسه) روزی است که خرم (بخار داغ) زمین بیرون می آید (شاید روزی است که موجودات ذره بینی زمین فعالیت خود را آغاز می نمایند یا ممکن است روزی باشد که بنابر قول قرآن آغاز می نمایند یا ممکن است روزی باشد که بنابر قول قرآن آغاز و رآمدن زمین برای روئیدن باشد مانند خمیری که بوسیله باکتریها ور می آید واین از معجزات قرآن است که در گیاه شناسی و اسلام خواهیم گفت زیرا دانش روز هم شروع فعالیت بهاری را بواسطه تحرک در زندگی ویروسهای ذره بینی و باکتریهای موجود در زمین می داند و آزمایش ساده استریل کردن خاک گواه است که گیاه در آن نمی روید و آیه مذکور ه در سوره حج می باشد : یا ایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ثم من مضعه مخلقه و غیر مخلقه لنبین لکم و نقرفی الارخام ما نشاء الی اجل مسمی ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلوغوا اشدکم و منکم من یتوفی و منکم من یرد الی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا وتری الارض هامده فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت و انبتت من کل زوج بهیج - ای مردم اگر شما درباره روز قیامت و قدرت خدا بر بعث مردگان شک و ریبی دارید (برای رفع شک خود بدین دلیل توجه کنید )و بدانید که ما شما را نخست از خاک افریدیم آنگاه از آب نطفه آنگاه از خون بسته آنگاه از پاره گوشت تمام و ناتمام تا در این انتقال و تحولات قدرت خود را بر شما آشکار سازیم و از نطفه ها آنچه را مشیت ما تعلق گیرد در رحم ها قرار دهیم تا به وقتی معین طفلی (چون گوهر) از (صدف) رحم بیرون آریم تا زیست کرده و بحد بلوغ و کمال برسد و برخی از شما (در این سنین) بمیرد و برخی بسن پیری و

ص : 34

دوران ضعف و ناتوانی رسد تا آنجا که پس از دانش و هوش خرف شود و هیچ فهم نکند و (دلیل دیگر از ادله قدرت خدا بر معاد آن که) زمین را بنگری وقتی خشک و بی گیاه باشد آنگاه باران بر آن فرو باریم تا ور آید و سبز و خرم شود و (تخم ها در آن) نمو کند و از هر نوع گیاه زیبا برویاند.

حوالی روز مذکور 17 بهمن (نیمه بهمن ماه) ملکه شروع می کند به تخم گزاری در کندو و هیچ وقت در تشخیص هواشناسی خود اشتباه نمی کند. کارگران به محض آن که اندکی هوا گرم و گلهائی باز شد از کندو خارج شده برای تهیه عسل و موم فعالیت آغاز می نمایند. مقدار تولید با عوامل چندی پیوستگی دارد که اهم آنها عبارتند از : ساعات روز - روز - زیبا و مسرت انگیز - چند روز قشنگ و خوب پشت سر هم - بر حسب عرض جغرافیائی - ارتفاع از سطح دریا - بر حسب رطوبت - حرارت زمین - منطقه - لحظات بهره برداری - تغییرات در ترکیب کردن و غیره که هر کدام را بزودی شرح خواهیم داد.

آمادگی برای تشکیل یک کندوی دیگر

برحسب اینکه ضرائب فوق همه یا چند تای آن آماده بهره برداری باشد در یک کندوی قوی ممکن است یک روز مذکور که روز خوبی است تا ده کیلو عسل تولید شود.

برای ملکه نیز این قانون قطعی است که همیشه به نسبت فراوانی عسل و نعمت تولید مثل کند و از این رو روزانه قریب یک هزار تخم می گذارد و آنقدر زنبور زیاد می شود که شبها بعضی از

ص : 35

زنبوران راه ورود به خانه نداشته خارج از کندو مانده در سرما سیاه و تلف میشوند.

گویا تلفات دسته جمعی زنبوران بر خلاف میل آفریدگار آنهاست که ناگهان حتی ثابت شده بدون میل ملکه همه زنبوران مسخر یک شعور مرموز (وحی) شده ، اضطراب و هیجان مخصوصی در کندو بوجود می آید که حتی عوام از زنبور داران می فهمد که زنبوران خود را برای اتخاذ یک خانه دیگر و کندو گزینی آماده میسازند و این هیجان و شورش آنچنان است که المسافر کالمجنون درباره ساکنان کندو نیز صادق می باشد.

در یک کندوی قوی دویست هزار و بطور متوسط در کندوی خوب قریب 85 هزار زنبور هستند که هفتاد هزارشان مهاجرت می نمایند. سفرشان در روز و ساعت معین صورت می گیرد. زنبوران نر در کندو باقی می مانند تا یکی از آنها برای همسری ملکه جوانی که آمادگی دارد بوجود آید انتخابشود و شمارش اینها در حدود 450 عدد است تعدادی نیز زنبوران جوان برای پرستاری تخم ها و لاروها و ننف ها و ملکه جوان آینده مهاجرت نخواهند کرد دسته سوم قری چهار هزار و پانصد کارگر است که برای سه کار در کندو می مانند : عسلهای موجود در حفظ کنند بر موجودی عسل از راه آوردن شیره گلها بیفزایند به زنبوران تازه بدنیا آمده تعلیمات لازم مکیدن گل و پرستاری کردن از نوباوگان و... بدهند.

لارو کرمهائیست که از تخم بیروم می آید و ننف نوباوگان می باشند که رشدشان از کرم بیشتر بوده شکل زنبور به خود گرفته اند

ص : 36

و این دسته چهار پنج هزار نفری مراقب ده هزار تخم و پرستار هجده هزار لارو و سی و شش هزار ننف و 7 - 8 ملکه و عسل موجود بوده از اینجهت از مسافرت و مهاجرت صرفنظر می نمایند.

هر کدام از زنبوران باندازه مصرف پنج شش روز عسل و مقداری صمغ را احتیاطا با خود برداشته همزمان با گشترش اشعه های طلائی صبحانه خورشید آماده حرکت می شوند از عسلهای برداشته شده در کندوی جدید موم می سازند و موم و صمغ را برای اندودن در و دیوار کندو و گرفتن منافذ آن و برای چسباندن چیزهائی که امکان افتادنش هست بکار می برند ضمنا اگر وضع آنها طوری شد که نتوانستند چندین روز اقامتگاه جدیدی پیدا کنند از ذخائر برداشته شده استفاده می نمایند.

درکندوی جدید

فعالیت بسیار چشمگیر زنبوران آغاز می گردد ، فوق العادگی زحمت آنها سبب میشود بعد از پنج هفته زنبوران تلف شوند و تازه بدنیا آمدگان جایشان را بگیرند. ماموریت زنبوران در نشستن روی گل و برداشت شیره از آن و حمل شیره بسوی کندو آنچنان است که محیط خار از کندو بر عکس داخل غیر دوستانه و غیرگی است ، زنبوران عسلی که در کندو بیکدیگر مهر و محبت دارند در خارج گویا یکدیگر را نمی شناسند. اگر شما بخواهید یک زنبور را در داخل اذیت کنید همه برای دفع شما نیش ها را آماده می کنند ولی در خارج اگر هزار زنبور حامل شیره را بکشید هزار و یکمی همین که با آنها نزدیک شد روی اجساد کشته شدگان می نشیند که

ص : 37

از شیره آنها بهره برداری نماید. مأموریت حمل و نقل از گل به کندو آنچنان محیط بر کارهای دیگرشان است که حتی بفکر آن آخری نمی رسد که مرگ او را تهدید می نماید.

امروز با نشان کردن زنبورها به وسائلی (مخصوصا رنگ کردن) دانسته اند زنبوری که صبح مثلاً وظیفه اش مکیدن شیره گلهاست عصر همان روز با چرخش بالهای کوچکش هوای گرم کندو را تعدیل می کند و یا از لاروها مراقبت می نماید یا آن عده که صبح بر شهد دانهای گل می نشستند و شیره گل را حمل می کردند عصر بر آلات تذکیر (پرچم) گل نشسته پولن را به کندو می بردند.

امروز در بسیاری از باغ وحش های دنیا کندوهائی نصب شده و ترتیب آنرا چنان داده اند که بلافاصله حتی در ظرف دو سه دقیقه می توان ملکه زنبوران را شناخت زیرا یک ناحیه ای نظر را جلب می کند گویا یک گل مدوری که امروز بسینه آویزان می کنند می باشد که نگین وسطش درشت تر و اطراف آن نگین های یکنواخت و مشابهی می باشد و ممکن نیست جائیکه ملکه است زنبوری پشت به او کرده باشد بلکه همه دایره وار سرها را به طرف ملکه کرده اند.

ملکه با سر وارد یکی از خانه ها میشود زنبور شناسان می گویند می خواهد بداند در آن قبلاً تخم گذارده یا نه و وضع خانه آیا برای تخم گذاری مناسب می باشد یا خیر ، بعد ته خود را وارد می کند و با فشاری که به خود وارد می آورد تخم می گذارد بعد بیرون می آید تا به خانه دیگری سر بزند در این حال یک یا چند زنبور دیگر نیز قبلاً خانه ای را باید ملکه آن را بنگرد مورد بررسی قرار می دهند

ص : 38

در هر حال و هر محل وضع زنبوران طوری است که سرشان به سوی ملکه می باشد. در آن زمان که ملکه مشغول تخم گذاری است یکی از زنبوران سرش را به سر ملکه می گذارد گویا او را نوازش می کند یا با او حرف می زند و تمام این مراحل بوضوح در برابر کندوها آشکار و نمایان است.

با آنکه راجع به عجائب ساختمانی بدن زنبور عسل هنوز چیزی ننوشته ایم ، نگفته ایم چشم زنبور عسل دارای شش الی هفت هزار سطح است که در تاریکی هم می بیند بعلاوه سه چشم روی پیشانی دارند که هنوز طرز انعکاس در آنها را نفهمیده اند یا در شاخک زنبور دوازده هزار تار نازک و پنج هزار حفره وجود دارد که آثار و بوهای خارجی را می توانند جذب کنند و بفهمند و هزاران شگفتیهای دیگر ، چون مقصود کتاب زنبورشناسی نیست همین اندازه کافی به نظر میرسد.

انجمن حمایت حشرات

در جلد دوم خواندید : مسافری بود که سری با دارات و مؤسسات میزد و درباره هر کدام مطالبی از معارف اسلامی می آورد از جمله راجع به انجمن حمایت حیوانات مسائلی را پیش کشید که مورد شگفتی خوانندگان بود و از روی تعجب می پرسیدند آیا اسلام کدام گوشه از آن چه را باید یک اجتماع مترقی منظور بدارد هر چند مربوط به حیوانات اهلی یا وحشی باشد فراموش کرده است ؟ در اینجا می خواهم سخن تازه تری را عنوان کنم و آن حمایت اسلام از حشره ای است به نام زنبور عسل تا بر تعجب

ص : 39

خوانندگان افزوده شود.

اولاً اسلام ملکیت برای زنبور عسل قائل است و صاحب کندو را دارنده و مالک زنبورها می شناسد در صورتی که زنبورهای دیگر ملکیت ندارند و کسی نمی تواند ادعای مالکیت به آنها داشته باشد و هر کس زنبور عسل را بکشد یا تصرف کند در اسلام به صاحب کندو بدهکار میشود که مبلغش نیز تعیین شده است آنچه اهمیت دارد هماهنگی بین نظم آفرینش تکوینی و تشریعی است : آفرینش تکوینی چنانچه قبلاً به تفصیل بیان کردم در جستجوی سه چیز است : قدرت تعاون - زیبائی و خلقت تشریعی نیز در پی همین سه چیز می باشد که در بهداشت لباس و بدن و روان با آنها اشاره خواهد شد و در اینجا کافیست گفته شود زنبور عسل با حس تعاونی که با انسان دارد (مکیدن 2-3 گل برای تغذیه خودش کافیت در صورتی که صد برابر خواهد مکید تا برای انسان عسل شفابخش تهیه کند) از طرفی هم با گلها تعاون دارد او آنها را به عمل لقاح و آنها او را تغذیه می نمایند و لذا در اسلام نیز تعاون بصورت حمایت از چنین حشره ای پر معنا بوده و دستور داده شده است.

ص : 40

ص : 41

ص : 42

کتاب بیوت - (خانه زنبوران عسل) کندو

کندو

انقلاب غذائی عنوانی بود که در جلد قبلی باز کردیم و بحث مربوطه را چنین آغاز نمودیم که ساکنین کرات دیگر بیایند و زندگی بشر اولیه را تحت نظر قرار دهند و عالمانه قضاوت نمایند چه انقلاب هائی باید برای بشر روی دهد تا انسان زودتر به کمال و تکامل برسد ، در نتیجه پیدایش آتش - زراعت - خانه سازی - چرخ چاپ را با نظر عالمانه چهار رویداد انقلابی بزرگ فوق العاده مؤثر تشخیص داده ضمنا ضروری بودن انقلاب اخلاقی را تائید نمودند که باید هر چه زودتر در زمان آینده به ظهور پیوندد.

در اینجا بازیکی از ساکنین کرات آسمانی را دعوت می کنیم با بشقاب پرنده فرضی اش بیاید و گزارشی از خانه ما انسانها تهیه کرده آن را برای هم کره ایهایش به ارمغان ببرد. تصور کنم در ضمن گزارش مبسوطش مجملی از مطالب زیر مشاهده شود : یک جا عمارتهای مجلل پر زرق و برق بیش از صد طبقه دیده شد و در قاره دیگر غارهائی مشابه حفراتی که انسانهای اولیه در آن زندگی می کردند. در یک محل ارتباطات شفاهی و کتبی و دیدنائی و مسافرت آن چنان سریع صورت می گیرد که گویا همگی همسایه اند و در جای دیگر هنوز انسانهائی که وسایل ارتباطاتی ندارند

ص : 43

و خود با پای برهنه طی طریق می نمایند و هزاران اختلاف دیگر آنچه همگان در آن مشتر کند آن که : چون خورشید پشت به قسمتی از زمین کند ساکنین آن ناحیه همه روی زمین دراز می کشند و آرام میشوند و باز با تابش اشعه های خورشید همه به جنب و جوش می افتند ، زمستان همه به کنج ها و کنار گرمی ها میخزند و در فصل گرما همه زیر آسمان را انتخاب می نمایند و...

قضاوت ما نیز در مشاهدات کندوها همینطور ساده و سطحی است و برحسب آن که زنبورها در شکاف سنگ ها یا دل درختان مسکن کرده باشند یا کندوئی برای آنها ساخته شده باشد بشرح و بحث مختلفی می پردازیم.

باز روح کندو

از آیه مذکوره : و اوحی ربک الی النحل... کلمات : وحی نحل با اختصار مورد بحث قرار گرفت ولی رویهم رفته وحی به نحل متوجه امر خانه سازی است لذا اگر مجدد از پیوستگی بین وحی (بنابر نظر موریس مترلینک ، روح کندو) با کندو مطالبی آورده شود بی تناسب نیست.

«ملکه در شهر زنبوران عسل آن طور که ما تصور می کنیم فرمانفرما نیست ، بلکه او نیز مثل سایر افراد این شهر مطیع قواعد و نظامات کلی می باشد. ما نمی دانیم که این قواین و نظامات از کجا و چگونه وضع میشود و به انتظار اینکه شاید روزی بتوانیم به این موضوع پی ببریم و واضع این مقررات را بشناسیم اکنون بطور موقت آن را بنام (روح کندو) می خوانیم. ملکه نیز مانند دیگران

ص : 44

از (روح کندو) اطلاعت می کند... ما نمی دانیم روح کندو در کجاست؟ و در کدام یک از سکنه شهر عسل حلول کرده است ولی می دانیم که روح کندو شبیه به غریزه پرندگان نیست که پرنده را وادار به لانه ساختن می کند و در موقع معین او را مجبور به مهاجرت می نماید و نیز می دانیم که روح کندو یک عادت اراده و کورکورانه نژاد زنبور عسل نیست... روح کندو وظیفه هر یک از سکنه شهر را بر طبق استعداد آنها معلوم می کند و هر کس را بیک کار می گمارد. روح کندو به مهندسین و بناها و کارگران دستور می دهد که خانه ها را بسازند... روح کندوست که در روز و ساعت معین به تمام سکنه شهر دستور می دهد که از شهر مهاجرت نمایند و در این ساعت تمام افراد... از شهر خارج میشوند و خود را بدست حوادث نامعلوم و مشقات بدست آوردن مسکن و ماوای جدید می سپارند. این عمل ، اعم از اینکه بر طبق اراده زنبورها و یا بدون اراده آنها انجام بگیرد(ولی آیا ممکن است که بدون اراده آنها صورت بگیرد ؟) عمل عجیب و بزرگی است که با روحیه و طرز فکر خود نمی توانیم مصاب بودن آنرا تصویب کنیم... ما نمی توانیم بفهمیم قانون که بوسیله روح کندو وضع شده در کدام منطقه مطرح میشود و در کدام مجمع و مجلس شورای ملی تصمیم با اجرای آن می گیرند و کیست که فرمان حرکت را صادر می کند... باری در کندو ، مقدمات مهاجرت ، برای اطلاعت خدائی که سرنوشت زنبور عسل را در دست گرفته فراهم میشود» (1)

1- صفحات 35 و 36 زنبور عسل مترلینک.
ص : 45

ملاحظه فرمودید چگونه مترلین به یکی از مظاهر خلقت که دارای هدف و قصد معینی است پی برده و نام آن را روح کندو گذاشته و بدون اطلاع از قرآن و اسلام آن را بالاخره از طرف خدا می داند و باز فراموش نفرمائید که زنبورشناسی صد سال اخیر متوجه این هدف و قصد یکی از مظاهر طبیعت شده و حال آن که 15 قرن قبل قرآن کریم با بیان تسخیر زنبور عسل بوسیله وحی و هدایتش بسوی هدف کندو گزینی ما را در عین حال که در شگفتی و اعجاب می افکند برای تعظیم و استقبال از مطالب آسمانی قرآنی بیش از پیش آماده میسازد.

تکرار سخن خدا

خیلی تعجب آور است که زنبور شناسان نیز گاهی به یک فرد مسلمان قرآن خوان می مانند که قرائت می کند : و اوحی ربک الی النحل ان اتخدی... مما یعرشون.

وحی و امر را گفتیم که هر دو یکی بوده و چندان اختلافیب ندارند. با این توجه دو سطر از سخن مترلینک را برای شما نقل می کنم سخنی که وی نیز گفته است خدا به زنبور عسل وحی (امر) می کند چنین کند و چنان باشد.

«باری ، در کندو ، مقدمات مهاجرت برای اطاعت از خدائی که سرنوشت زنبور عسل را در دست گرفته فراهم میشود.

از هشتاد تا نود هزار که مجموع سکنه شهر عسل را تشکیل می دهند هفتاد هزار آنها برای اطاعت از امر خدای خود و یا (روح کندو) باید شهر خود را رها نمایند و از مسقط الراس خویش

ص : 46

جلای وطن کنند (1) برای چکار ؟ برای کندو گزینی مجدد و انتخاب خانه تازه. (همانگونه که پروردگار در کتابش وحی را بزنبور برای کندو گزینی بکار برده است).

اعجاز قرآن در برابر کندو

همان طور که در قرآن اشاره شده زنبور عسل کوهها درخت ها یا کندوها را برای خانه سازی انتخاب می نماید و بهمین منوال که درز سنگها و شکاف درختها و حفراتی چند با اشکال و اقسام دارد یکی دراز است دیگری مدور و سومی مارپیچ و... کندوها نیز با انواع مختلف از لحاظ شکل و اقسام رنگها دیده می شوند و بنابر تجربیاتی که شده زنبوران به رنگ آبی علاقه بیشتری نشان می دهند. (کندو را که آبی رنگ دوست دارند).

درزها ، شکافها ، حفرات و... بهر وضعی و شکلی که باشند زنبوران آن را طبق دلخواه خود در آورده و در آن مسکن می کنند.

شگفتی و اعجاز قرآن در این است که میفراید زنبور عسل از کوه و درخت خانه می گیرد و اشاره ای به درز و شکاف و حفره ای از کوه و گیاه نمی کند و اگر اشاره ای به چنین مطلب کرده بود امروز ایراد می کردیم که : زنبورانی هستند در هندوستان که حشره شناسان آنها را آپیس دورساتا می گویند اینها یک شاخه درخت را می گیرند و در طولش خانه هائی می سازند و هیچ گاه خانه اشان سقف ندارد و در این صورت قرآن کتابی بود که فقط راجع به زنبوران عسلی صحبت کرده بود که مردم مکه گاهگاهی

1- صفحه 38.
ص : 47

کندوهایشان را در طایف (نزدیک مکه) یا در اطراف مدینه دیده بودند ولی قرآن وحی است و کتاب نبی گرامی اسلام و کلام خدا لذا در یک جمله نه تنها خود را همیشه بالاتر از پژوهشهای زنبور شناسان نشان می دهد بلکه اعجاز بیشتر در این است که در میان آن همه اموری را که می توان به زنبور عسل نسبت داد فقط به ذکر خانه سازیش افتاده و آنرا متذکر است. چرا ؟

زیرا همه چیز

بلکه شگفتی ها و شاهکارهای زنبور عسل همه به کندو گزینی اش مرتبط می گردد و وحی برای دستور به همین کار صورت می گیرد.

زنبور عسل مهاجرت می کند برا یکندو گزینی - عسل و موم می سازد برای کندو سازی و آن چه را مهمترین اعمال و اقدام زنبور تصور کنیم همه و همه به امر خانه سازی زنبور عسل برگشت دارد ، امری که قرآن به آن اشاره فرموده است.

یک کندو که ما در اختیار زنبور قرار داده ایم بظاهر پر از خانه هائیست همه یک شکل و شش ضلع بر نگ کثیف زرد خرمائی جنس کندو را از گل و خاک ، حصیر ، نی ، شاخه های تازه گیاهان و بیشتر از چوب درست می کنند ، چهار نوع خانه در هر کندو مشاهده می شود : آنها که از همه بزرگترند و مخصوص پرورش خاندان سلطنتی است. دوم : خانه هائی که زنبوران نر در آن تربیت می شوند و موقع فراوانی محصول ، محل ذخیره است. سوم : خانه سایرین و زنبورانی که تازه بدنیا آمده اند و انبارهای

ص : 48

معمولی و چهارم : خانه هائی در گوشه و کنار کندو جهت کارهای مختلف ، و این هایند که نظم و تربیت معین ساختمان ندارند خانه های دسته دوم و سوم از همه منظم ترند آن چنان مسدس هائیکه در اندازه اضلاع و زوایا کوچکترین اختلافی در بین آنها نیست خانه ها آن چنان دنده به دنده قرار گرفته اند که حتی یک میلیمتر فضای خالی بین آنها دیده نمی شوند.

اعجاز قرآن در نحوه خانه سازی زنبور عسل

پایان مهاجرت زنبورها به ندرت نابودی است. اغلب پیش آهنگان که مأمور اکتشافند به ملکه و سپاه زنبوری که در معیت ویند بوجود کندوئی اطلاع می دهند یا انسانی آن را تهیه می بیند بهر صورت زنبورها وارد کندو میشوند. اینک کندو یعنی حفره ای بدون عسل و موم. از در ودیوار کندو بالا می روند، آن هاکه زودتر بسقف رسیدند بوسیله پاهای جلوئی خود به سقف آویزان میشوند زنبوران دیگر که میرسند به قبلی ها می چسبند و سومی ها به ردیف دومی ها و همین طور زنبور به زنبور وصل میشود تا یک اجتماعی به شکل کله قند که قاعده اش بسقف چسبیده متشکل از زنبوران درست میشود. در این حال یک عده کندو را پاک و نظیف می کنند و سپس به گرفتن درزها و شکافهای کندو می پردازند و ضمنا به صاف و صیقلی نمودن جدارها مشغول میشوند. بتدریج یکعده به صحرا میروند و با شیره گل بر می گردند و اگر بهمین طریق خانه سازی شروع شود نزدیک به سه ماه پایان می پذیرد ولی ممکن است موم یا عسل در اختیارشان گذاشته شود و در مدت

اولین دانشگاه جلد پنجم - 3

ص : 49

قلیلی این کار خاتمه پذیرد.

هرمی از زنبور که به سقف چسبیده است و بنظر نویسنده بهمین علت که خانه سازی از سقف شروع میشود قرآن کلمه یعرشون را آورده و با سابقه 15 قرنیش معجره ای بشمار میرود زیرا خانه های دیگر از زمین به بالا شروع می گردد و زنبور عسل از عرش و سقف رو به پائین ، به هر صورت زیر آن هرم یعنی زیر سقف مقداری موم از اول آویزان میشود که هیچ طرح و شکل معینی ندارد مانند بنایان ما که مقداری گل از اول دارند و بعد آن را به شکلی در می آورند زنبوران نیز یک عده اشان که نمی توانسته اند تولید موم کنند در این جا معماری خود را شروع می نمایند. یکی از آنها محل اولین خانه را معین می کند و از آن جا خانه سازی شروع میشود و بتدریج چهار نوع ساختمانی که قبلاً گفتیم بوجود می آید.

شگفتی هائی از قرآن

از این رو بدین قرار است :

15 قرن قبل توجه قرآن به داش حشره شناسی. (یک جا زنبور جای دیگر مورچه و پشه و عنکبوت و...)

15 قرن قبل اشاره به کندو گزینی زنبور از کوه ها ، درخت ها ، کندوها آن هم بدون اشاره به درز سنگ ها و شکاف درختها.

15 قرن قبل تنها بذکر کندو گزینی زنبور که همه شاهکارهایش در این جاست.

15 قرن قبل به امر اضافی تری از غرائز حیوانی بنام وحی (روح کندو» اشاره کردن.

15 قرن قبل به خانه سازی زنبور عسل از سقف (عرش) به طرف زمین.

ص : 50

ص : 51

کتاب ثم کلی من کل الثمرات خوردن از همه شهد دآنها

اشاره

ص : 52

توجه قرآن به فاصله زمانی

پیش از این اشاره شد که خانه سازی زنبور از ابتدا با مهاجرت شروع میشود و در صورت عدم دسترسی به موم یا موادی مشابه موم ساختمان خانه جدید بطرز متوسط 2 تا 3 ماه طول می کشد از این قرار وحی به زنبور آغازش همزمان با شروع مهاجرت بودهو مدتی طول می کشد تا بهره برداری از گلها در خانه جدید شروع شود.

در عربی دو کلمه «ف» و «ثم» به «پس» فارسی معنی میشود که مورد استعمال اولی در آنجاست که فاصله زمانی نباشد موضوعی بلافاصله بدنبال موضوع دیگر آورده شود ولی دومی بر عکس در آن مورد بکار برده میشود که فاصله زمانی بین دو قسمت مذکور موجود باشد.

15 قرن قبل را بنگرید نه با چشم سر بلکه با چشم دل و جان که اطلاعات وسیع زنبورشناسی را چگونه قرآن در یکی دو جمله خلاصه کرده حتی فاصله زمانی بین وحی (شروع مهاجرت) و استفاده از کل الثمرات (آغاز بهره برداری از شهد دآنها در کندوی جدید) را با کلمه «ثم» متذکر است.

زنبوران عسل بخورند

زنبوران عسل دو نوع محصول اصلی به کندو می آورند و سه ماده فرعی. محصول اصلی شیره شهد دانهاست و پولن

ص : 53

گلها و مواد سه گانه دیگر عبارتند از صمغ نباتی برای گرفتن سوراخهای کندو و درزها و شکافها ؛ آب و نمک که مورد استعمالشان را خواهیم گفت شیره شهد دآنهاکه عسل میشود و پولن که علاوه بر مصرف موم سازی بمصرف تغذیه نوباوگان (لاروها و ننف ها) میرسد. طبیعت زنبور عسل را برای این آفرید که عسل تولیدکندو این وظیفه به خط درشت روی زبان و دهان و معده زنبور عسل نقش گردیده یعنی زبان و دهان و معده و سایر اعضای بردن او برای این بوجود آمده که عسل تولید نماید (1)

چینه دان در حشرات جزو دستگاه گوارش آنها محسوب است و هر چند از دهان تا مخرج به دستگاه هاضمه مربوط است حتی عوام نیز با آن چیز که از حلق وارد مری شد می گویند خورده شد.

زنبور عسل برای رفع گرسنگی اش کافیست که روزانه 2-3 گل در اختیارش باشد ولی در یک روز خوب در یک ساعت 200 الی 300 گل را می مکد و به عسل تبدیل می کند.

شگفتی از خوردن زنبور عسل به اشاره قرآن

بسیاری نمی دانند شاید در بین خوانندگان هم کسانی باشند که ندانسته اند عسلی را که می خورند از دهان زنبور است یا سوراخ های تنفسی اش یا از جای دیگر.

بطور کلی از قرن هفتم میلادی زنبورشناسی شروع شده

1- زنبور عسل مترلینک 171.
ص : 54

قبل از آن نیز دانشمندانی چند درباره این حشره رساله هائی نوشته اند ولی همه افسانه مانند بوده است. حقایق علمی زنبورشناسی که جملگی مورد تأئید حشره شناسان بعدی بویژه زنبور عسل شناسان قرار گرفت از فرانسواهو بر سویسی (متولد 1750) می باشد. فقط 15 قرن کتابی به نام قرآن دو جمله درباره این حشره آورده که شگفتی های زیر را در بر دارد.

(1) 15 قرن قبل در حجاز جائی که نه تنها حشره شناسی اصلاً مطرح نبود بلکه اظهار آن باعث تمسخر و استهزا میگردید از شاهکاری بعضی حشرات (زنبور عسل - مورچه - عنکبوت) سخنانی آورده شود که برخی از شگفتیهایش را که مربوط به زنبور عسل است خواهید دید آیا شگفتی نیست؟

(2) دو کلمه : کلی و کل را بدنبال هم آورده که قرنها بعد دانشمندان متوجه خوردن (کلی) زنبور عسل و بهره برداری از همه گیاهان (کل) شده اند و شگفتی از خوردن زنبور عسل آغاز شد.

(3) همه جا مشهور است حتی در کتابهای زنبورشناسی نیز می نویسند که زنبور بر گل نشست و محصول آنرا بر گرفت ولی حقیقت این است : آنجا که باید از عسل سازی سخن گفت شایستگی دارد گفته شود بر شهد دان نشست آنجا که تبدیل به میوه ها (ثمرات) میشود و این حقیقت را قرآن مراعات کرده است.

(4) آیه دوم با کلمه «ثم» شروع شده نه با کلمه ای که آنرا از آیه قبلی جدا سازد از این جهت قرآن ما را متوجه می سازد به نسبت مستقیمی که بین «بیوت» و «کلی من کل الثمرات»

ص : 55

برقرار است و ما می دانیم هر چه ثمرات بیشتر باشد زنبوران به پرورش تعداد بیشتری از خاندان سلطنتی می پردازند و در نتیجه در یک کندو و به رهبری ملکه های متعدد مهاجرتهای پی در پی صورت گرفته بیوت و کندوهای چندی بوجود می آید(مترلین از دانشمندی نقل می کند که در یک تابستانی سی مهاجرت از کندوئی صورت گرفت یعنی سی کندو بوجود آمد).

(5) قرآن به خانه سازی و بهره برداری زنبور اشاره فرموده و اگر مسئلهای از آنها را متذکر شده بود که بین همه زنبورها مشترکنبود امروز با آن ایراد می کردند زیرا تا به حال 4500 نوع زنبور عسل وحشی شناخته شده ولی شگفتی این است که همه آنها به نحوی مهاجرت و کندو سازی (و اوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا) و مکیدن و خوردن از گلها (کلی من کل الثمرات) را دارند.

(6) با آنکه بزودی به گیاه های مورد استفاده زنبوران اشاره خواهد شد در اینجا کافیست در قلمرو وسیع گلهای مذکور این جمله را از مترلین نقل کنیم : «همین امروز اگر زنبور عسل (اعم از وحشی و اهلی) از بین برود یکصد هزار نوع از گیاه ها و گلها و میوه های ما از بین خواهد رفت و از کجا معلوم که اصولاً تمدن ما از بین نرود» (1) و با صراح مترلینک در این باره به عظمت کلمه «کل الثمرات» قرآن تا حدودی وقوف حاصل خواهد شد.

(2) راستی اگر قران به جای کلمه (کل الثمرات) مثلاً گلها و ریاحین را آورده بود امروز در برابر این پرسش و سرزنش چه پاسخی ممکن بود تهیه کرد ؟

1- صفحه 163.
ص : 56

قرآن شما گفته است زنبوران بر گلها می نشینند و محصول برداری کرده آنرا کندو می آورند تا عسلی فراهم آورند مگر این نیست که زنبور گاهی از تخمدان گل زمانی از برگ گیاه و بندرت حتی از ساقه درخت بهره برداری می کند ؟

خوشبختانه قرآن «ولو کان من عند غیر اللّه لو جدوا فیه اختلافا کثیرا» از جانب خداست که آفریدگار همه چیر ودانا به چگونگی ساخته های خود است و در کلامش کلمه کل الثمرات را آورده می فرماید زنبوران از ثمر و جائی که نتیجه و ثمر بر ایشان دارد بهره برداری می نمایند (مجدد شرح خواهم داد).

کل الثمرات و گلهای عسل دهنده

تا کنون هر چه راجع به زنبور عسل نوشتم تلگرافی و مختصر بود ولی از اینجا که پای خواس گلها و ورود عناصر موجود در گلها در عسل به میان می آید یعنی از اینجا بعلت نزدیک شدن مطالب کتاب به مسائل پزشکی یک کمی به شرح و بسط بیشتر مطالب می پردازم.

هر زنبور عسل که به صحرا میرود تا مجدد به کندویش بر گردد زمانرفت و برگشت و جمع آوری محصولش سه دقیقه طول می کشد در حالی که هر ساعت بطور متوسط 250 گل را می مکد.

فراموش نفرمائید اگر می گوئیم گل را می مکد مقصود شیره گل است آن هم از شهد دان گل یا قسمت دیگر.

زنبوری که صبح برای مکیدن شیره گل مأموریت می یابد عصر همان روز بکار دیگر مشغول میشود یا دو روز شیره گل به کندو می برد و روز سوم پولن را (پولن گردی است که بر آلات

ص : 57

تذکیر گلهاست و اگر شما انگشت با آن بزنید ذرات آن که اغلب زرد رنگ است به دستتان می چسبد).

زنبوران همینکه صبح برای محصول آوردن از کندو بیرون میروند بدون هدف و مقصد نیستند زیرا قبل از آنها مأموران اکتشاف محل باز شدن گلها را با آنها نشان داده اند و مأموران دیگر جائی که پولن فراوان تر است به همه گفته اند ، حتی زنبوران قوی ثابت شده به سوی گلهای دورتر می روند و کم بنیه گان به طرف گلهای نزدیکتر.

گلهای تازه باز شده با آنها اطلاع داده میشود و اگر گل فراوان باشد زنبوران همیشه تازه تر را انتخاب می نمایند هرگز بوی خوش و سبزب درخشنده و زیبائی و عطر مطبوع گل نمی تواند زنبوران را فریب دهد چنانچه از گل سرخ این کار ساخته نیست و بعضی از گلهای تزیینی باغها ، بر عکس گلهائی هستند به نظر ما بی بو و بد رنگ ولی زنبوران علاقه وافری نسبت به آنها دارند مانند درخت بید ، گیاه افرا ، و پیچکهائی که شیره فراوانی دارند.

آنچه بریا زنبور اهمیت دارد پرورش گیاه مورد علاقه وی و وجود آنهاست تا شعاع 3 کیلومتری کندو ، و این که آیا حلقه گل عمیق است و زبان زنبور به ته آن نمی رسد یا میرسد و...

گرده گل و خواص طبی آن

یکی از شرکتهای داروئی سوئد چهل (40) تن عصاره گرده را با روش تازه ای جمع کرد و بدین وسیله توجه دانشمندان و محققین را به خود جلب نمود.

ص : 58

گرده گل دارنده 21 نوع اسید امینه از جمله 23 اسید آمینه ضروری برای زندگیست. گرده گل دارای چربی کاربو هیدراتها ، قند ، هرمونهای نمو ، آنزیمها ، کوانزیمها و بسیاری عناصر ناشناخته دیگر است

N.W.Tsinin بیولژیست روسی پس از آنکه دویست نفر روسی را که بیشتر از صد سال عمر کرده بودند تحت بررسی قرار داد با این نتیجه رسید که عسل مصرف می کرده اند و عسل لاجرم دارای مقداری گرده خواهد بود.

امروز تها در سوئد 4000 پزشک محصولات استخراجی از گرده را به بیماران خود تجویز می نمایند.

در کنگره سالانه پزشکان سوئدی که در انستیتوی کارو لینسکای استکهلم یافته بود دکتر Gosta , Jonsson از بیمارستان دانشگاه سوئدی LUND ضمن کنفرانسی نتایج درخشانی را که از درمان مبتلایان به پروستاتیت مزمن با تجویز عصاره گرده گرفته بود شرح داد ؟ یافته او مورد تأئید پزشک دیگر به نام پرفسور Erik, Ask , upmark از بیمارستان دانشگاه او پسالا قرار گرفت ، پزشکان دیگر نیز نتایجی از آنرا در انسفالیت ، هپاتیت ، برونشیت ، پروستاتیت ، روماتیسم و حتی بعضی انواع اسکلروز شرح دادند.

برخی اثر اعجازآمیز آنرا در خستگی ها شرح دادند و عده ای به مؤثر بودنش در درد سرها اشاره کردند.

امروزه عصاره گرده بطور مؤثر برای مبارزه با عفونت ها و آماس های مزمنی که انتی بیوتیک ها و آماسهای مزمنی که

ص : 59

انتی بیوتیک ها و سولفانیدها تأثیر خود را در آنها از دست داده اند بکار میرود و تعداد زیادی از اثرات تقویتی آن استفاده نموده اند.

تحقیقاتی که توسط اداره بهداشت عمومی در اسلو (نروژ) بعمل آمده است شواهد علمی اثرات تقویتی گرده بمنصه ظهور رسانده است (1)

بعد به شرح ابسرواسیونهایئ (شرح حال بیمارانی) می پردازد که چگونه با تزریق گرده بهبودی حاصل نموده اند.

ولی صدای ما همه جا به این صدا بلند است که قرآن خواسته عصاره همه گلها (کل الشجر) بوسیله زنبور عسل جدا شده و مواد مورد لزوم دیگری با آن افزوده گردیده بصورت عسل بشریت از آن برای شفا و غذا استفاده نماید.

معرفی اعضاء گل

هر گیاه گلدار ، دارای دو دستگاه مستقل است : دستگاه روینده - دستگاه زاینده . دستگاه روینده که مرکب از ریشه و ساقه و برگ می باشد و از بحث ما خارج است. دستگاه زاینده گل است که به میوه تبدیل می شود تا دانه ای در آن بوجود آید برای بقای نسل و گیاه.

گل بوسیله میله باریکی بنام دمگل به ساقه وصل است در هر گل چهار قسمت وجود دارد کاسبرگ - گل برگ - پرچم بر چه که میتوان روی هم آنها را به حجله عروس و داماد تعبیر کرد : حجله ای که با پرده های مخملین گلبرگها زینت یافته

1- نقل از مجله طب و دارو سال چهارم شماره اول.
ص : 60

و یک ردیف پرده زمردین کاسبرگ پرده های داخل را محافظت می نماید. حجله ها عموما معطر شده و تا زمانی که عروس (بر چه) و داماد (پرچم) ماه عسل دهندگیشان تمام نشده ، حجله عطرآمیز و سر سبز و شاداب است و شیرینی نیر فراهم. میگردد تا جشن بدون شهد و خنچه نبوده باشد.

کاسبرگها را رویهم رفته کاسه گل و گلبرگها و مجموعا جام گل و پرچمها را جملگی نافه گل و همه برچه ها را مادگی گل گویند. بر چه سه قسمت دارد : کلاله، خامه ، تخمدان. پرچم دو بخش دارد : میله ، بساک که داخل بساک چهار کیسه گرده دارد که در هر کدام دهها هزار دانه گرده موجود است و بزودی خواهید دید ماه عسل حقیقی به این دو زوج خوشبوی ، نیکو بخش بنامهای پرچم و بر چه تعلق دارد. (ناگفته نماند تعریف فوق از یک گل کامل بود.

رده بندی گیاهان

برای معرفی گیاهان عسل دهنده تصور کنم بر طبق رده بندی کلاسیک اقدام شود بهتر است زیرا : یک نظم و ترتیب خاصی مشاهده خواهد شد بعلاوه نمی توان راه بهتری انتخاب کرد که زحمت نویسنده یا خوانندگان کمتر شود و مهمتر از همه : ممکن است زنبورشناسی یا کندو داری بخواهد گلزاری جهت زنبورانش از طریق علمی درست کند از اینرو شناسائی گیاهان اصلی عسل دهنده از روی رده بندی بیشتر و بهتر مورد استفاده اش قرار خواهد گرفت (هر چند امروز بسته هائی برای فروش آماده دارند که تخم بعضی گلها در آن بسته هاست اما

ص : 61

تخم گلهائی که عسل فراوان و معطر و خوب می دهند).

کتاب گیاه شناسی نمی نویسم ولب به اساس تقسیم بندی اشاره میشود : گیاهان انواع مختلفی دارندکه از چهارصد هزار متجاوز است و آنها را برحسب دستگاه زاینده اشان رده بندی می کنند به چهار شاخه بزرگ پیدازادان که دویست هزار نوعند نهاندانگان که دو لپه در گیاهک عده اشان دوازده هزار و پانصد و یک لپه در گیاهک که هفتاد و پنج هزار عددند و باز دانگان که ششصد و چهل نوعند. شاخه دیگر نهان زادان آوندی که ده هزار نوعند و شامل : سرخسها ، دم اسبها ، پنجه گرگها با نه هزار نوع شاخه خزه ها با بیست و سه هزار نوع و شاخه آخر ریسه داران که یکصد و هفت هزار نوعند.

گیاهان اصلی عسل دهنده

(1)

(I)از باز دانگان GYNOSPERMES کاج ها کاج های چتری ؛ کاج معمولی ، سرو معمولی سرو ناز ، سرو خمره ای عرعربری ، صنوبر، سدر و... که شیره عسلی نمی دهند گلهایشان و در این موقع زنبوران بنا بر عقیده بعضی از مواد شکری شته های درخت یا از ترشح خارجی برگهای سالهای پیشین محصول برداری می نمایند و استفاده زنبوران از این درختان روزهای گرم بهار و ماه های تیر و مرداد بمدت 5 الی 15 روز می باشد ولی پولن نامبردگان فراوان بوده و گل داد نشان در ماه های بهار می باشد (پوست درخت عر عرضه کرم تنیا - وجوشانده پوست صنوبر قابض و کمی ضد عفونی است)

1- تمام این قسمت از رساله مذکور آقای ربرت مونتاین استفاده شد.
ص : 62

(II) از نهاندانگان دو گروه MONOCOTYLEDONES یک لپه ایها (DLCOTYLEDONES) دو لپه ایها هستند.

(1) از یک لپه ایها : تیره لاله ها :

LEMUSCARI COMOSUM دارای گلهائی که از اول فروردین تا اواخر تیر شیره عسلی فراوانی دارند. پلن آنها نیز فروان و سفید رنگ است.

LILIUM CANOIUM که شیره عسلیشان در پائین گلبرگهاست و پلن فراوانی دارند.

TULIPE باغ که برای زنبوران خطرناک است و زنبوران مرده در اعماق گلهایش دیده می شوند.

سوسن بری - گل برف LE MUGAL که شیره عسلی نمی دهند اما پولن دارند.

CLOCHIQUED AUTOMNE که در ماه های مرداد و شهریور و مهر گل می دهند ؟ از این رو شیره عسلیش نیز در این سه ماه است.

مارچوبه ASPERGE که در تیرماه گل می دهد و عسل پست مایل به سبزی از آن بدست می آید.

از تیره زنبق ها IRIDACEES : زعفران

LE SAFRANE گل میدهد از شهریور تا آبان چندان قابل توجه نیستند.

OPERCULEES که عسل مایع ایجاد کننده دیسانطری با فرمانتاسیون ایجاد می نمایتد با پولن فراوان و گلی که بشکل پنجه بسته می شود.

سنبل ها JACINIHES که گل و شیره عسلی و پلن

ص : 63

سفیدشان از اسفند تا فروردین است.

از تیره ثعلب ها ORCHIDEES بسیار دیده می شود که زنبوران روی سر دو توده گرز شکل حمل می کنند که این ها پولن های ORCHI - MASCULAمی باشد.

(2) از دو لپه ایها A.DICOTYLEDONESاز DIALIPETALES

از آلالگان : RENONCULACEAS گل شقایق نعمانی L , ANEMON MENOROSA که در اردیبهشت و خرداد گل می دهد و شیره عسلی غلیظی دارد.

اقسام HELLEBORES که شیره عسلی فراوان دارند ولی گلبرگهای تغییر شکل دهنده اشان اجازه بهره برداری به زنبوران نمی دهند.

اقونیطون I , ACONITUME NAPELLUS که از خرداد تا شهریور گل می دهند و با آنکه گلهایشان زهر آگین است عسل بی ضرر خوبی دارد ولی پولنش اگر روی زبان انسان بیفتد ایجاد سوختگی می نماید ، در صورتیکه هیچ ضرری بزنبور نمی رساند. (فراورده های اکونیت اثر آرام کننده اعصاب و مخصوصا عصب تری ژومو - دردهای سیاتیک لارنژیت ، برنشیت حاد ، آنژین ، گرفتگی صداو بعنوان معرق مورد استعمال دارد)

پنیرگان MALVACEAS که شیره عسلی پائین گل دارند ، گل خطمی قرمز که گل می دهد تیر الی شهریور ماه و پولن PROPOLIS که مورد استفاده شایان استحکامی زنبوران در کندوهاست. (برگ پنیرک بعنوان ملین و بصورت ضماد و تنقیه

ص : 64

و گلش که گلی بنفش است و پس از خشک شدن برنگ آبی در می آید بصورت دم کرده برای رفع سرفه تجویز می گردد)

خطمی درختی LA GUIMAUVEکه گل می دهد در خرداد و تیر و برای فروش در عطاریها زراعت می شود پولن بنفش رنگ و عسل با بوی مطبوع و از لحاظ کیفیت عالی است. (ریشه و برگ و گلش ملین است و در زکام و گلو درد - گلش برای سرفه - ورم کرده ریشه اش برای غرغره و تنقیه بکار می رود).

زیزفون (شیردار) LES TILLEULS در ترسالی ها شیره عسلی فراوان دارند و در خشکسالی ندارند ، در خرداد و تیر گل می دهند. ترشح شیره عسلی از برگهای کوچکشان است و با آنکه اغلب گل هایشان معلق است حقه گلها برای زنبوران بسهولت قابل استفاده است ، عسل تهیه شده از اینها قهوه ای تار بوده و بوی مخصوص گل از آنها استشمام می گردد این عسل زود کریستالیزه و بلورین می شود. پولن فراوانی دارند. زیزفون نقره ای 15 روز دیرتر گل می دهد (1) و عسل سفید لذیذ خوبی از آن تهیه می شود. (دم کرده بعضی از انواع زیزفون ها ضد تشنج و معرق است)

از فرفیون ها EUPHORBIA CESسلمه تره LA MERCURIAL ANNUELLES که شهددان ندارند پولنش سفید رنگ است ، تمام سال گل می دهد. (از قسمت های مختلفه گیاهان این تیره برای رفع زگیل و دفع کرم تنیا و تریکوسفال و بعنوان مقیی و مسهل استفاده می شود که خواهید دید)

1- آنچه راجع به زمان گل دان گفته می شود مخصوص مناطق معتدله است.
ص : 65

شمشاد LEBUIS گل می دهد در اسفند و فرودین. پولن و عسل بی رنگ تلخی دارد که فقط برای تغذیه حشرات و نوباوگان زنبوران عسل مفید است. (قسمت های گوناگون این گیاه مثلا چوب و پوستش دارای اثر معرق - تصفیه کننده خون - تب بر - صفرا بر و برگهایش اثر مسهلی و ریشه اش برای مالاریا اثر دارد)

از تیره خردل ها CRUCUCIFEREAES شهد دانهای تخت دارند ، پستانک هائی زیر آلت تذکیر (پرچم) می باشد شیره عسلی زیر حلقه های گل است و زنبوران بخوبی می توانند از آنجا شیره را تصاحب کنند ، عسل آنها زرد رنگ است.

خردل سفید LA MOUTARDE BLAN ME گل می دهد از اردیبهشت تا تیر ، در زمین های شنی آهکی باید بود نه در زمین کاملا آهکی یا سیلیسی به حشره عسل می دهد و در محلهای رسی نیز نسبتا شیره دارد و رنگ عسل آن سفید است.

منداب Colsi که خیلی مورد رفت و آمد زنبوران است. (محرک قوه باه و مدر و دارای ویتامین ث فراوانی است)

از تیره خشخاش ها Papaveraceesیا کو کناریان که خشخاش و شقایق پلن دارند اما شیره عسلی ندارند (شقایق اندکی از گلبرگهایش اثر آرام کننده و معرق دارد و در بیماریهای سینه و سیاه سرفه و انژین و تب های دانه ای مورد استعمال دارد و از خود خشخاش الکالوئیدهای مانند : مرفین ، کدئین ، تپائین ، پاپاورین ، نارکوتین ، لدانوزین ، نارسئین و ... بدست می آید که فوق العاده مصرف پزشکی دارند)

از میخک ها Caryophyllaceac بعضی مانند

ص : 66

Le Gypsophyle Desmuraille Sparguke گل می دهند از اردیبهشت تا شهریور و عسل فراوانی می دهند. (از این تیره قسمت هائی معرق ، مدر ، تصفیه کننده خون ، مقوی ، شفابخش رماتیسم مزمن بوده و یکی از آنها که گفته خواهد شد در قولنج های نفریتی و مثانه خوب است) از تیره نخودها guminoses Le عسل فراوانی می دهند اما بعضی از آنها یا شیره عسلی ندارند یا حقه گلشان عمیق است و زنبور نمی تواند از آنها بهره برداری کند همینطور ترمس ها (باقلای مصری)Lupines Les که گلی خوشبو دارند و خوشگل و مجلل اما زنبوران را جلب نمی کنند همینطور شبدر قرمز Trefle که حقه گل آنها دراز است شیره عسلی فراوانی دارند از این رو زنبورها بعضی اوقات شیپور گل را از زیر سوراخ کرده بهره برداری می نمایند - شبدر سفید که گل می دهد از اردیبهشت تا شهریور عسل آن سفید و بسیار خوب است و در خشکسالی ها چسبندگی زیادی دارد. شبدرهای دو رگه (پیوندی) که برنگ گوشت هستند و شیره عسلی فراوانی دارند

یونجه La Uzerne که شیره عسلی کمی دارد در خرداد و زیاد در مرداد مخصوصا در زمین های آهکی. (بعلت دارا بودن مواد ازته و ویتامین های مختلف و فراوان اثر تغذیه ای داشته و چون مواد آهکی زیادی دارد در راشیتیسم و استخوان بندی حیوانات مهم است) اسپرس Le Sainfoineو تمام گیاهان علفی آن که عسل سفید و زیاد و پر ارزشی دارند. Gatnais با دانه های لطیف و مزه مطبوع و خیلی خوشبو در آغاز گل دادن ، پلن های قرمز شده دارد و بعد شیره عسلی می دهد

ص : 67

که صبح کمتر و ظهر فراوان است Apicoleکه دو قسم است اسپانیائی که خیلی گل و زیاد عسل می دهد و در فروردین و اردیبهشت گلدار است و در ایتالیا ، اسپانیا ، الجزائر و بعضی سواحل دیگر مدیترانه ای و کوههای آلپ یافت می شود قسم دوم صخره ای و سنگی است که گل می دهد از خرداد تا شهریور و دیگر سن فوان ابسکور (اسپرس Obscur) که گل می دهد از ماههای تیر و مرداد با عسل فراوانی که از ساکارز غنی است و زود کریستالیزه و بلورین می شود با دانه های سخت سفید و ظریف با مزه و کیفیت عالی.

از ماش ها Le Vesces که شهد دانهایشان داخل است و قبل از گل دادن تخمدان زیر برگها قرار دارند و نوع بهاری ماش پولن زیادی دارد هنوز زمستان است گل می دهد تا خرداد ، عسلی مایل بسبزی می دهد که با کهنه شدن رو بسفیدی می گذارد.

باقلا Feve ، لوبیا Haricote که از خرداد تا مهر گل می دهد عسل سبز رنگ بی مزه ای دارند. Les Meblotes اغلب سفید و آبی هستند خیلی عسل می دهند عسل با مزه قوی.

Lajonc گل می دهد از آذر تا فروردین ، از آنها برای شیره برداری اقدامی نمی شود ولی پلن آنها برای نوباوگان زنبورها به کندو برده می شود.

Le Genet نوع تنکتوریایش شیره عسلی نمی دهد اما ژنه آباله A Balais عسل دهنده است (بعنوان مدر و در موارد رماتیسم مزمن و نقرس است و سولفات اسپارتنین حاصله از

ص : 68

آن را به منظور مقوی قلب که همه از ژنه آباله است بکار می برند)

Les Fenugrecs که در خرداد و تیر گل دارند عسلی از آنهاست بدمزه.

Lc Doronikue صخره ای که در نواحی مدیترانه ای است و زراعت نمی شود عسل زیادی می دهد که قبل از جنگ اول مشتری زیادی داشت.

La Phacelie زیاد عسل می دهد گل آن ماهها باقی است در تابستان تا پائیز با کشت متوالی و فاصله دار نگهداری می شود ، زیر برگچه ها شیره عسلی جمع شده و بیشتر شیرینی ها را در خود دارد روی زمین های آهکی و شنی عسل سفید خوبی می دهد.

فامیل Le Robina Pseudoacasia گل می دهد در اردیبهشت و خرداد عسل بسیار خوب سفید دارد اما سخت کریستالیزه می شود.

Le Sophora Japonica یک درخت قشنگ گلداری است که در مرداد و شهریور گل دارد و به ارتفاع 15 متر می رسد با گلهای زرد خوشه ای و در تمام روز زنبوران از آن بهره برداری می نمایند عسلی زرد و مطبوع دارد. متناسب است در کنار مسیرها این درخت زیاد کاشته شود زیرا هم زیباست هم در مرداد و شهریور که گل برای زنبور کم است اینها جبران می کنند.

Cytisus , Labrum که گل و عسل می دهد در ماههای اردیبهشت و خرداد و تیر.

از گل سرخان Rosacees فامیل وسیعی هستند که به زنبوران بهره می دهند. خود گل سرخ از لحاظ شیره عسلی چندان اعتباری ندارد. اما درختان میوه دار هسته ای : گیلاس ، گوجه ،

ص : 69

آلو ، هلو ، بادام و (Arbricotier)و (Anliepine)علاوه بر شهد دآنها، روی دمبرگهایشان هم پستانک های کوچک برجسته برای عیادت زنبوران وجود دارد. فقط سیب در میان درختان میوه دار هسته ای شیره فراوانی برای تولید عسل می دهد اما گلهایش اول بهار حاضر است که شیره عسلی مفید برای خوراک نوباوگان در کندو بدهد و پولن هایش نیز برای تحویل به زنبوران آماده و فراوان است ، در عوض بطور خاطر جمع عمل لقاح را نیز زنبوران برای آنها انجام می دهند.

تمشک La Ronce نه تنها بوسیله گلهایش عسل دهنده است و یک عسل خوب سفید و پولن هائی را می دهد بلکه برگهایش نیز محصول می دهد. درختان مذکور یک زمان که گل دارند (آغاز بهار) با گلشان عسل دهنده اند و در زمان خشک باز زنبوران از میوه های برهنه تمشک بهره برداری می نمایند و می دهند عسل رزه Rose- (از برگش در آنژین و اسهال و بواسیر و تقویت قوه باه و از میوه اش برای لینت و مدر بودن استفاده می شود).

B - گل گاو زبانیان Gamopetales - Rorraginees: بقدر کافی سرشار از گیاهان عسل دهنده اند ، شهد دانهای آنها هستند زیر قاعده تخمدان بشکل برجستگی ، عسلی می دهند روشن با کیفیت عالی.

تیره گل میمون ها Scrofularisees : شهددانهایشان از حلقه های نامنظم درست شده که بزرگ و کوچک و متغیرند ، اطراف قاعده تخمدان گل گیاه Linaire vulgair از یک صندوق بسته درست شده که به قسمت دوم گل بوسیله لوله 10 - 12

ص : 70

میلیمتری متصل می شود و در بردارد شیره عسلی و سوراخی که بوسیله پلن ها محافظت می شود و اگر زنبوران نتوانند سوراخ دیگری ایجاد نمایند بهره برداریشان مشکل است (در استعمال خارجی برای بواسیر و امراض جلدی استعمال دارد) گل میمون گلی بزرگ دارد که زنبوران با سختی می توانند داخل آن شده از شیره عسلی آن بهره برداری نمایند.

گل های Bartzie Commune عسل دهنده اند از تیره نعناعیان Labiese : تقریبا تمام این تیره ترشح شیره عسلی دارند و بهره برداری زنبوران از آنها نیز نسبتا بسهولت انجام می گیرد زیرا لوله حقه گلها کوتاه است. ترشح شیره در قاعده تخمدانهاست عسل اینها روشن با بوی لطیف و مطبوع بوده و معروف است.

Les Lamieras که هر نوعی از آن محصول می دهد و نوع سفید آن گیاه عسل دهنده عالی است آنچنانکه زنبوران بفراوانی از آن بهره برداری می نمایند ، حلقه گل دیرتر بزرگ می شود و در این حال است که زنبوران بدشواری می توانند بهره برداری نمایند مگر آنکه آنرا سوراخ نمایند همینطور نوع قرمزش که شیره عسلی نمی دهد مگر آنکه سوراخ شده باشد توسط زنبوران زیرا لوله گل 15 میلی متر عمق دارد در حالی که زبان زنبوران کارگر حداکثر 9 میلی متر می باشد.

Thyme et romarine : از تایم ورمارن عسل فراوان بسیار ظریف و بسیار خوشبوی زرد طلائی بدست می دهد عسل رمارن قابل انبساط است. ترشح عسلی کمی دارد ولی سرشار از مواد قندی. (رمارن مقوی معده مقوی عمومی ، زیاد

ص : 71

کننده ترشح صفرا و قاعدگی است و در نارسائی های کبد مورد استعمال دارد).

Les Lavandes عسل خوب مطبوع دارد و نوع مخصوص آن که در ارتفاعات 700 الی 1000 متری روی تپه های نواحی مدیترانه است عسل مطبوع و ظریفی دارد اما از انواع روئیده در 400 - 500 متری برگهای وسیعی دارد و دیر گل می دهد و شیره عسلی جز در سال بارانی ندارد.

بادرنجوبه Citronelle) La - me lisse offi cinaie زنبوران علاقه فراوانی به آن دارند عسل سفید فراوان خوشمزه لیموئی می دهند.

La Monthe Poivre که در نواحی کوههای آلپ مجاور مدیترانه کشت شده است.

Le var گیاه عسل دهنده با عسل سفید مطبوع پر بو است ، گلهایش زمانی که گلهای دیگر کم است فراوان بوده و زنبوران آنرا بر گلهای دیگر ترجیح می دهند.

La Sauge گل سفیدی دارد که درکالیفرنیا فوق العاده گسترش دارد عسلش اعلا است ولی دانه دانه نیست.

La Sarriette که در مکانهای خشک و بایر عسل خوبی می دهد ، در برابر سرما مقاوم است.

La Galeopsis Ladanum که تیر تا شهریور گل می دهد و عسلش خرمائی رنگ و متوسط است.

از Lsnsgsllis Arvensis : Primulaces گل می دهد از خرداد تا آبان شیره عسلی ندارد ولی پولن فراوانی دارد. طایفه نباتات مرکب Composee شیره عسلیشان

ص : 72

بسهولت وصول می شود ، فامیل سرشاری از گیاهان عسل دهنده می باشد یکی از آنها گیاه خوراکی Pissenlit است که حدود ماه اسفند شیره و پولن فراوانی می دهد و عسلش خوشرنگ زرد طلائی است.

Laster که از تیر تا شهریور گل می دهد عسل سفید فراوانی می دهد.

Centaurees هستند عسل دهنده و عسل آبی مایل بسبزی می دهند با حالت آبکی که زمان کریستال شدن رنگشان متمایل بسفیدی می گردد.

Erica : Ericinees که زنبوران آنرا سوراخ می کنند و از آن بهره برداری می نمایند.

La Caluna Vulgaire با عسل قوی اندکی مطبوع قرمز رنگ و چسبناک و در ساختن نانهای ادویه ای عسلی و در دام پزشکی مصرف می شود.

Le Rhodendron Ferruginum که تیر و مرداد گل می دهد و در ارتفاعات 1500 - 1800 متری کوه های آلپ وجود دارد ، عسل ظریف سفیدی می دهد.

L arbousier که مهر تا بهمن گل می دهد خیلی عسل دهنده است و در دره های Rhoneو سواحل مدیترانه روئیده می شود.

Petites Famille Botanioue :

1 - یک لپه ایها Monocotyledkne -

Le Perce neige که در بهمن و اسفند گل می دهد پولن زمستانی زرد فراوانی می دهد.

2 - دو لپه ایها - (a - Dicotyledones Betulines :

ص : 73

Apetales

Le Bouleau که فروردین و اردیبهشت گل می دهد.

Le houblom : Cnnabinees که تیر و مرداد و شهریور گل می دهند.

Cuplieerees : گلهای نر فندق Noisetier از تیر تا فروردین بوسیله زنبوران بهره برداری می شوند زیرا تا آنوقت پولن می دهند.

Le Chataignier خیلی عسل می دهند از خرداد تا شهریور اما عسلی بد مزه و بدبوی و با کیفیت نامتناسب.

Les Chenes که در تابستان عسل می دهند.

Le maronnier Pinde که در ماههای فروردین و اردیبهشت گل می دهد و عسلشان اندکی مطبوع است (تنتور الکلی اش در تسکین درد بواسیر و بصورت مالش در نقرس و رماتیسم مؤثر است و پوستش ضد تب بوده و پودری از آن تهیه می گردد).

از Le Guiblanc : Loranthacees که در اسفند و فروردین گل می دهند و نسبتا عسل دهنده است.

از L olivler . Oilnees که در فروردین و اردیبهشت گل می دهد و زنبوران زیاد از آنها بهره برداری می نمایند همانند Feerenes که عسل و پلن فراوان دارند.

Le Sarrazine - Polygonees که شهددانهای کوچک و گردو توپر در قاعده پرچم ها دارند و تیر و مرداد گل می دهند عسلشان قرمز با مزه مخصوص فراوان است.

Betragne که گلهایش فقط تا ساعت 9 صبح مورد

ص : 74

بهره برداری است و شیره عسلی آنها به سختی ترشح می شود مگر روی زمین های سیلیسی ارژیلوئی.

Polygognum avicular که عسل کمرنگ کم مزه ای می دهد.

تیره بیدها Les Poupliers : Salicinees که پلن زرد زیاد و مقاومی می دهد اما عسل اندکی.

تمام درختان بید گل می دهند در اسفند و فروردین و در آغاز بهار بواسطه پلن هایشان خیلی مفیدند (پوست بید در مالاریا و تسکین دردهای دستگاه تناسلی و بی خوابی های عصبی و قاعدگی های دردناک بکار می رود که جز قسمت مالاریا بقیه موارد از سنبله هایش بهتر استفاده می شود)

Ailanthis Glanudulosa : Teribinthacees در ماههای اردیبهشت و خرداد گل می دهند عسلی می دهند بودار و نامطبوع و پولن دهنده و گلش می تواند همه محصول را بد کند.

بعضی Sumacs مثلا Rhis toxicodendron در باغها کشت می شود ولی گلهای زهر دارش برای زنبوران زیان آور است.

از تیره نارونها Les Ormes : Ulmacees گل می دهند در اسفند و فروردین هم عسل می دهند هم پولن.

از Lea Erables : Acrinees که شیره عسلی خوبی دارند.

Le meum : Ombelliferes یا Fenouil آلپ و Meume Athamanticum گل می دهند و در

ص : 75

تیر و مرداد فراوان ، درچراگاه های کوهستانی زیادند و از بوی خوششان شناخته می شوند بآسانی ، عسلش نیز همان بوی خوش را دارد.

Les Panicaut که زنبوران عسل را بطرف خود جلب می کنند و زیاد بر آنها می مانند و بدون بهره بر می خیزند. Astrantia . La Grand astrance که گل می دهد در تیر و مرداد و در کوهستان فراوان است عسلی دارد غلیظ با طعم معمولی.

Dialypetales Lierre Commun : Araliacees : (b

که شیره عسلی و پولن می دهد در شهریور و مهر با عسلی مشخص سفید و قشنگ و با طعم خوب و بسیار ظریف و دانه ای می شود بسیار سریع به دانه های ظریف.

عسل (Piemont) Cuneoکه خیلی شهرت دارد از لحاظ کیفیت.

Asclepias Cornuli`L herbe ALaouate : Asoclepidees

که در یک زمان معین عسل می دهد و برای زنبوران خطرناک است زیرا در گلش گیر می افتند و بعقیده پرفسور DE layen این گل بوسیله پنجه هایش زنبوران را زندانی می کند تا بمیرند این گل که از خرداد تا مرداد زنبوران را جلب می کند در اطراف زنبور مرده فراوانی همیشه دیده می شود.

Crassulacees : شهد دانهای منبسط در قاعده Catpelles نزد Joubardes و سدوم ها که خیلی شیره عسلی و پلن می دهند دیده می شود.

ص : 76

از شمعدانی ها Le Geranuium Geraniacees که در حوالی کوه های پیرنه است و خیلی عسل می دهند (اسانس آن اثر ضد عفونی کننده داشته و مخلوط آن با فرمل در دندان پزشکی مصرف می شود).

Groseiller : Grossulariees که فقط نوع معمولی آن عسل دهنده است. (این گیاه در نواحی مختلف ایران بنام های گوناگون انگوری معروف است دارای مقدار زیادی اسید سیتریک است که از آن استخراج می کنند.)

Hesperidees (A nice A. Jaffe) Loanger , که زیاد عسل می دهند در هوای گرم و مرطوب عسلی بسیار زیاد و سفید و خیلی مطبوع.

اکالیپتوس ها Les Eucalyptus, Myrtacees که در فرانسه و الجزایر درختان خیلی عسل دهنده هستند با عسلی بودار و غلیظ و سوزاننده و سبک که زنبوران در آغاز روز بهره برداری می نمایند و پولن بسیاری نیز به کندو می برند و گلهایشان از آذر تا فروردین بهره می دهند (برگش موارد استعمال فراوان طبی دارد و بعنوان ضد عفونی کننده مجاری تنفسی و اثر درمانی ناپایداری در مالاریا و در گلیکوزوری مورد استعمال دارد و گاهی نیز بصورت سیگارت به جای بخوردادن از برگش استفاده می کنند) توت ها Les Murier:Morees سفید و سیاه که گل می دهند در اسفند و فروردین و خیلی عسل می دهند.(شیره میوه شاه توت یا توت سیاه قابض بوده بصورت غرغره و در رفع درد گلو و التهاب مخاط

ص : 77

دهان و تورم لثه ها مفید است)

LEs Fpiloles: Onagrariees گیاهانی هستند عسل دهنده و خیلی مشخص برای زنبوران.

Epilobium Spicatum که گل می دهند در خرداد و تیر و مرداد عسلی دارند آبکی و شفاف و سفی مانند برف وقت کریستال شدن با مزه و بوی معطر.

Resedacees تمامشان عسل دهنده اند.

Les Tarnius که در تیر و مرداد گل می دهند و عسل دهنده اند.

Detalecentrat: Violariees، که Viollettes (بنفشه) شیره عسلی دارد ولی بنفشه سه رنگ Pensees ندارد، اما لوله های حلقه گل دراز است و باید کارگران آنها را سوراخ کنند و بهره بردارند.

گل بنفشه معرق، نرم کننده و کمی خلط آور و ریشه اش مقیی است و اسانس آن در عطر سازی اهمیت دارد ولی بنفشه سه رنگ مقوی هم بوده در بیماریهای جلدی هم مورد استعمال دارد).

Gamopetales (C : موها LES VITIS AMPEIIDEES که ترشحی ندارد و زنبوران تاکستان را در لحظه گل دادن کنار گذارده در وقت رسیدن انگور بسوی باغ می شتابند و در جائیکه بوسیله پرندگان یا بوسیله دیگر انگور زخم شده است استفاده میبرند ولی خود زنبور قادر به سوراخ کردن دانه های انگور نیست. اما بر عکس

GLSSUS QUINQUEFOLIA VIGNE VIERGE

ص : 78

آماده اند که زنبوران از آنها بهره بردارند (برگ مو در اسهال و رعاف و شیره ای که از قطع ساقه اش بدست می آید در بیماریهای جلدی و غوره اش برای لاغر شدن و انگورش دارای خواص زیادی است که در جلدهای بعد خواهید دید)

خر زهره ها LAPETIT PERVENCHE APOCYNEES VINCAMINEUR

گل می دهد در ماههای اسفند و فروردین و بعضی اوقات دو بده در پائیز گل می دهد و گیاهی است برای عسل دهندگی جالب زیرا حلقه گل همیشه پر از شیره عسلی است و زنبوران صبح و عصر بسراغش می آیند (انواع داروئی این تیره که استروفانتوس های مختلف است در تا کیکاروی ها و گواتراگز وفتالمیک و اوابانین آن در نارسائی های قلب بکار میرود)

CAMPANULE: CAMPAILECEES که عیادت میشوند بوسیله زنبوران.

CAPBIFOLIACEES که زنبوران رغبت نمی کنند به گلهای DE CHEVRE. FEUILL مگر اینکه حلقه گل ها سوراخ شده باشند در قاعده بوسیله زنبوران.

از تیره شوندها LONICIERA CAPRIFOLIUM که گل می دهند در خرداد و تیر شره عسلی در یک لوله 30 میلی متری جمع میشود ولی هرگز آنقدر پر نمی شود که بازبان 9 میلیمتری زنبوران برای بهره برداری سازگار باشد ولی پلن آنها را بکندو می برند عسل آنها سفید است و معطر. (از دم کرده برگ آنها بعنوان معرق و قابض «برای غرغره» استفاده می گردد).

ص : 79

LES VIBURNUM که فقط پولن میدهد.

LES CISTES: CISTINEES گل می دهد در خرداد و تیر و عسل تیره رنگی دارد پولن هم میدهد.

نیلوفرها CONVOLVULACEES با حلقه های گل منظم و شیره عسلی که در زیر تخمدانهاست.

LES LISERONES گیاهان عسل دهنده ای هستند (از آن مسهلهای قوی بدست می آید).

LES APVENSIS با گلهای قرمز که زیاد زنبوران بر آنها می نشینند.

LES PEPIRMES با گلهای بزرگ سفید که وقت بارندگی دهانه اش بسته میشود و شیره عسلی اش بدین وسیله محفوظ می ماند.

CORNEES که شیره عسلیشان زیر تخمدان است و از آنهاست زغال اخته Cornus Mas

(اسفند و فروردین) شفت Cornus Sanguneau (اردیبهشت و خرداد) هم عسل می دهند هم پولن. (دارای اثر ضد تب است)

Sapindacees Arisseum Le Mellianthe Major که در باغها کشت شده مانند گیاهان تزیینی و گل دارد در تیر و مرداد عسل سیاه و فراوانی دارد.

L Airelle Myrtille : Vaccinees که گل می دهد اسفند تا خرداد و عسل دهنده اند

LE Bouillon : Verbinacees سفید یا

ص : 80

Molene که عسل و پولن می دهند

Vereine:Vereinacees La افیسیتال که گل می دهد خرداد تا مهرماه ترشح شیره عسلی که موردی استفاده زنبوران قرار می گیرد (1)

دانستنیهای زنبور عسل

زنبور عسل ممکن است به رنگهای سیاه، قهوه ای، زرد طلائی و دو رنگ باشد که رنگهای خاکستری و زرد آن نژادهای بسیار مهم را تشکیل میدهند موسوم به زنبور کارنیولا و قفقازی و سومی ایتالیائی که زرد رنگ است.

ملکه نیش دارد ولی نمی ریزند.

تخم های ملکه که نطفه ندارد زنبور نر میشود و آنها که نطفه دارند کارگریا ملکه، از این رو اگر ملکه در مدت 4-6 هفته ای که فحل است جفتگیری نکرد تمام فرزندانش زنبور نر میشود و این کندو و بی ارزش است.

هر زنبور نر دویست سلول نر برای با رور کردن ملکه آماده می سازد.

ملکه در سن 15-17 روز کارگر 21 روز - رموز

1- این قسمت از رساله دکترای آقای ربرت مونتاین نامبرده استفاده شد و اسامی فارسی آن از کتاب آقای علی زرگری (گیاهان داروئی ایران) اقتباس گردید و چون رشته تخصص اینجانب نبود ممکن است اغلاط قابل اغماض نیز داشته باشد.
ص : 81

زنبور نر 24-26 روز بالغ و کامل میشوند.

کسی که مجبور است دست به کندو بزند باید قبل از رسیدن به کندو دست خود را با صابون بشوید تا ابتلائی جهت زنبوران بوجود نیاورد همینطور ابزاری که به کندو می خورد باید همیشه ضد عفونی بوده باشد.

کسی که با زنبوران به خشونت رفتار کند او را نیش میزنند زنبور بدون جهت نیش نمی زند باید با او خوشرفتاری کرد و اگر زنبوران عادت به نیش زدن پیدا کردند نیش زن خواهند شد بعنوان مثال چون زنبوران بوی زنبور کندوی غریب را می شناسند او را به کندوی خود راه نمی دهند کسی که دست به زنبور کندوئی زده باید دست خود را بشوید و به کندوی دومی دست بزند تا زنبوران با او نیش نزنند و اگر این عمل تکرار شود زنبوران نیش زن خواهند شد.

کسی که عرق کرده و بودار است یا چیزهای بودار خورده سعی کند به کندو دست نزند تا نیش نخورد.

هر زنبوری پس از نیش زدن می میرد.

زنبوران هم، نژاد نجیب و نیش نزن - نانجیب و نیش زن دارند.

همانطور که گفتم زنبوران از بهترین مواهب طبیعت استفاده می نمایند دوست دارند لباس صاحبشان از بهترین رنگ (سفید) باشد (در بهداشت لباس خواهم گفت) و از پوشش تیره و پر مو بدشان می آید.

از ابتدا همین که زنبوران در شکاف درخت جای می کردند

ص : 82

بشر آن قطعه را درخت بریده به خانه می آورد و کندوهای صنعتی اولیه چنین بودند.

کندو با اشکال یک خانواری و چند خانواری نیز داریم که دومی دارای طبقاتی است و هر طبقه مخصوص خانواری از زنبوران عسل.

زنبوران داران همیشه باید سعی نمایند دو خانوار ضعیف را یکی کنند تا یک خانوار نیرومند بوجود آورند و جهت اطلاع آنان خواندن کتاب دامپروری از انتشارات دانشگاه شماره 561 جلد سوم تألیف آقای دکتر تقی بهرامی سودمند است.

کندو را باید جائی گذارد که وقت پرواز زنبوران به سر و صورت مردم نخورند یعنی یا بر بلندی حد اکثر دو متری باشد یا دو طرفشان طوی باشد که به بالا بیایند و پرواز کنند یا در فاصله ای از دیوار باغ باشند که هنگام بیرون رفتن از باغ صاحب زنبور ارتفاع گرفته باشند.

کندو باید جائی باشد که باد و طوفان واردش نشود بلکه اگر سوراخش بطرف شرق یا جنوب شرقی یا جنوب باشد که آفتاب در آن بتابد نیکوست.

زنبوران ممکن است به بیماریهای : اسهال، ناخوشیهای روده و جرب زنبور مبتلا شوند. صاحب زنبور اگر دید کنار سوراخ یا دیوار کندو چندین زنبور مرده باید دانست از سرما مرده اند ولیکن اگر تعدادی زنبوران در وسط کندو افتاده اند و تعدادی هم هستند که نمی توانند پرواز کنند وعده ای هم خارج شده بر زمین نشسته و قدرت پرواز ندارند باید آن کندو را

ص : 83

آتش زد یا با دود گوگرد از بین برد تا به کندوهای دیگر سرایت ننماید و در صورتیکه ممکن باشد به متخصص مراجعه کرد تا آلودگی و زنبوران مبتلا را جدا نمود ضمنا تشخیص خود را بدهد.

هر چه جمعیت کندو بیشتر باشد نسبت برداشت عسل در زمستان کمتر است زیرا جمعیت آنان را گرم می کند و کالری غذائی کمتری لازم دارند.

کسانیکه زمستان به جای عسل شربت جهت زنبوران می گذارند و حاضرند عسل خوبی بدست نیاورند باید یک کیلو و نیم قند در یک لیتر آب بریزند (هیچوقت نباید آنها را جوشاند)

برای تحریک ملکه جهت تخمگذاری عسل آبکی خوب است (عسلی که در آب گرم حل شود) به نسبت آب نصف عسل بودن.

کسانی که می خواهند عسل بیشتر و بهتری بردارند اگر در نقاط گرم و معتدل اند بلافاصله پس از بهار کندو را به سردسیر می برند و سرد سیریها به گرمسیر ولی همیشه باید فاصله دو نقطه بیشتر از هفت کیلومتر باشد و در غیر این صورت بسیاری زنبوران به جای اول بر می گردند و تلف میشوند.

کندو را نباید ناگهان در جای پر از گل گذارد که ناگهان زنبوران بدون بررسی محیط بسر و کله گلها می ریزند و برای مراجعت راه گم می کنند از این رو بهتر است اوائل گر محل کندو را به آنجا برد تا آشنائی تدریجی و بهتری بعمل آید. کندو را باید غروب بست و هر چه سوراخ دارد گرفت و عسلش را خالی نمود و اگر لق لق می کند آنرا سفت کرد و در محل جدید هم صبح زود آنرا گذارد (البته یک نقطه کندو باید

ص : 84

توسط تور گرفته شود تا نفس کشی باشد) بیماریهای نوزادان زنبور عسل به دو دسته قارچی و باکتری تقسیم میشود.

موش - انواعی از زنبورها - برخی شب پره ها - سوسکی مخصوص و مورچه از دشمنان زنبوران عسل هستند.

ملکه در هر سوراخ از 3 تا 7 و حتی 24 تخم می گذارد و گاهی ملکه می تواند روزانه سه هزار تخم و در سال در حدود یکصدو پنجاه هزار تخم بگذارد که درازای هر یک آنها 3ر1 - 5ر1 میلمتر است.

هر هزار و پانصد تخم وزنش برابر وزن ملکه است و اگر روزانه سه هزار تخم بگذارد دو برابر وزن خودش تخم گذاشته و این از عجائب طبیعت است.

سوراخهای کوچکتر از پنج میلیمتر کندو را زنبوران بوسیله عسل و بزرگتر را با موم مسدود می سازند.

خانه سازی زنبوران بیشتر در شب انجام می گیرد.

گفتیم هر زنبور روزانه روی چند گل می نشیند و روزانه بطور متوسط ده مرتبه پرواز می کند و با این محاسبه با پرواز نزدیک به چهار هزار کارگر روزانه در حدود سه میلیون... ر... ر... ر 3) گل تلقیح یا گرده افشانی می گردد و این امر بخصوص در باغات گلابی و سیب و گیلاس اهمیت فراوانی دارد (در زراعت صیفی مانند خربزه طالبی، گرمک، هندوانه، خیار و کدو نیز زنبور عسل رل مهمی دارد).

زنبور عسل اگر بخواهد یک کیلو عسل از گل شبدر بدست آورد باید روی بیست ملیون گل شبدر بنشیند ولی از اقاقیا دو

ص : 85

ملیون و از اسپرس پننج ملیون و 180 هزار مرتبه کیسه عسل خود را خالی و پر میکند.

موم نباید در ظرفهای مسی یا اهنی ریخته شود زیرا رنگ زرد موم خاکستری میشود.

از کتاب مترلینک

«ناچاریم قبول کنیم که زنبورها با یکدیگر تکلم می کنند و گفتگوی آنها خیلی وسیعتر از یک (آری یا نه) می باشد و این موضوع از نظم کامل کندوی زنبور عسل استنباط میشود زیرا زنبورهائی که در ساعات مختلف روز وظائف متفاوت را انجام میدهند ، مثل این است که کسی هست با آنها می گوید که در فلان ساعت فلان کار را بکنند.

مثلاً زنبوری را که من صبح نشان کرده بودم و می دیدیدم که وظیفه او مکیدن شیره گل ها می باشد عصر همان روز بکار دیگر اشتغال داشت و در داخل کندو هوا را تعدیل می کرد و یا مواظب نوباوگان بود و یا اینکه در بین بناهای تولید کنندگان موم دیده میشد و هکذا می دیدم زنبورهائی که یکی در روز فقط شیره گلها را به کندو می بردند روز سوم دیگر دنبال آن شیره گلها نمی رفتند بلکه غبار آلات تذکیر گلها (پولن) را جمع آوری می نمودند.

دیگر از دلائل ارتباط بین زنبورها طرز مستقیم کار در مورد مکیدن گلها و آوردن پولن است.

هر روز صبح به محض طلوع آفتاب و همین که مأمورین اکتشاف به کندو مراجعت کردند (و مأمورین اکتشاف قبل از طلوع

ص : 86

آفتاب از کندو خارج میشوند که راجع به گلها و اوضاع خارج اطلاعاتی برای کندو بیاورند) زنبورهای عسل از اخبار خارج مطلع می گردند.

انگار که مامورین اکتشاف با آنها می گویند که امروز درختهای زیزفون که کنار رود خانه قرار گرفته گل کرده است. امروز گل شبدرهائی که کنار جاده می باشد شکفته شد و یا گلهای دیگر دارای مقدار زیادی پولن است.

فوری کار بین زنبورها تقسیم میشود و پنج هزار زنبور که قوی تر از دیگران هستند به سراغ گلهای زیزفون میروند و سه هزار دیگر که جوانتر وضعیفتر می باشند بسوی گلهای شبدر بپرواز در می آیند.

آنهائی که دیروز ، مشغول جمع آوری شیره گلها بودند امروز زبان و غده های محفظه خود را آسوده می گذارند و میروند غبار آلات تذکیر گلها را جمع آوری می نمایند. حتی در جمع غبار آلات تذکیر گلها هم دقت دارند که هرگز رنگهای مختلف را با یکدیگر توام نکنند و محال است که یک زنبور دو رنگ غبار را با هم مخلوط کند و یا اینکه غبار دو نوع گلها را با هم مخلوط نماید و هر غباری جای مخصوص دارد مگر اینکه غبارها از یک نوع گل باشند.

به محض اینکه فرمان خروج از کندو داده شد زنبورها با سرعت و یکی عبد از دیگری از کندو خارج می گردند و مثل این است که خوب می دانند که محل کار آن ها کجاست زیرا برای یافتن محل کار هیچ تردید در آنها پیدا نمی شود و مستقیما

ص : 87

بسوی محل کار خود میروند و انگار اطلاع دارند که هر گلی در کجا واقع شده است.

حال اگر کسی باشد و هر روز برود و به بیند که زنبورها چه گل هائی را می کند متوجه میشود که این حشره کوچک حتی از لحاظ استفاده از گلها نیز (بر حسب کمیت و کیفیت شیره) از برنامه مخصوصی تبعیت می نماید. مثلاً در آغاز بهار که گلهای بنفشه کنار جوی ها یا در جنگل می روید زنبورها بسراغ گل بنفشه میروند و همین که گلهای درخت بید روئید دیگر توجهی به گلهای بنفشه نمی کنند و این مرتبه بسراغ بیدها میروند و همین که سایر درختهای بهاری گل داد از بیدها صرفنظر می نمایند زیرا متوجه میشوند که می توانند در اندک مدت از گلهای دیگر استفاده بیشتری بنمایند و بعید نیست که علاوه بر کمیت از کیفیت گلها نیز استفاده می کنند و می دانند که نوع و جنس کدام یک بهتر است» (1)

بهترین ضرایب محیط

قبلاً اشاره شد که زنبور عسل از بهترین ضرایب محیط استفاده می کند و روز خوب و زیبا ، رطوبت متعادل ، آب گوارا و... از جمله ضرایب انتخابیش است و اینک ملاحظه میفرمائید حسن انتخابش در برگزیدن غذای حسن چنان است که گل مو را فراموش کرده انگور تاکستان را که در قرآن رزق حسن نامیده شده برتری می دهد و باز در جهت دیگر همانگونه که اسلام مایل است از هر میوه

1- صفحه 87.
ص : 88

در فصل خودش بهره میرد حتی دیدید که گلهای چند ساعت تازه تر باز شده را بسویش می شابد و قدیمی تر را ول می کند.

مقصود ما این است که محصول زندگی زنبور عسل از این جهت شفا بخش است که از بهترین مواهب طبیعت استفاده میبرد از جمله نظافت ، نور ، زیبائی ، تازگی و طراوت و غذای سازگار از آموخته های آمیخته بزندگانیش است.

شگفتی های قرآن

درخت بی ثمر ، کار بی ثمر ، انسان بی ثمر و بسیاری از موارد دیگر است که کلمه ثمر بکار برده شده و بما می فهماند که ثمر ، نتیجه و بهره از هر چیزی است.

برای حفظ بقای نسل ، فرزند آدمی ثمرش است و برای صیانت و پایدار ماندن نوع گیاه میوه و دانه اش ثمرش محسوب میگردد ولی نسل ، بوجود آمده در صورتی صالح و برای اجتماع مفید است می گویند آدم با ثمری است ، گیاه نیز اگر دارای شیره عسلی بود و اجتماع زنبور عسل توانست از آن شیره عسلی یا پولن بر دارد می گویند برای زنبور ثمری داشت و حاصلی داد. ملاحظه فرمودید آنچه از گیاه مورد استفاده زنبور است گاه از برگ بود زمانی از میوه و بیشتر از گل (دمبرگ گوجه و آلو - برگهای مخروطی ها - برگچه های ماش - برگ روی پنجه نوعی بلستان و ساقه...).

شگفتی اینجاست با آنکه زنبور شناسان اصطلاح عوام را بکار برده می گویند زنبور اراین گل چنین بهره داشت و از آن گل چنان پولن جدا کرد و شاعران و عاشقان نیز همانگونه

ص : 89

که گل و بلبل را در کنار یکدیگر قرار می دهند حاضر نیستند زنبور و گل نیز جای خود را به زنبور و ثمر گیاه بدهند در صورتی که قرآن 15 قرن قبل با آنکه اعراب عصر جاهلیت نیز زنبور و عسل را تازه اگر می شناختند بهره اش و ارتباطش را با گل می دانستند فریاد میزند به زنبور عسل وحی شد از کل الثمرات و از تمام گیاهانی که بهره بخش و شیره عسل ده و پولن دارند محصول بر دارند.

مگر 15 قرن قبل کسی می دانست بعضی گلها شیره عسلی نمی دهند یا همه گیاهان مورد ثمر و بهره زنبور قرار نمی گیرد و زنبور گاهی از گل و زمانی از برگ و وقتی از میوه گیاه بهره میبرد که قرآن بعنوان اعجاز همه را در یک کلمه کوچک پر ثمر ؛ ثمر مستتر و جمع آوری ساخت.

شگفت دیگر

در جلد قبل اشاره شد که دامه تبلیغات غذائی به جائی رسیده است که قوطی های شیر خشک یا ظرفهای عسل یا... را برای اینکه بازار فروش زیادتری پیدا کند می گویند و می نویسند : گاوهائیکه شیرشان در قوطی جمع آوری شده از یک نوع گیاه استفاده نکرده بلکه از بسیاری علفها که هر کدام دارنده عناصر لازم و ویتامین های گوناگونی هستند خورده و بهره برده اند و در مورد زنبور عسل نیز همین طور می گویند : زنبوران ما از بسیاری گیاهان شیره عسلی برداشته بکند و آورده و عسل ساخته اند و چون در بسیاری گیاهان همه عناصر مفید و ویتامین ها وجود دارد عسل ما نیز مواد مذکور را داشته و شفا بخش می باشد اما قرآن 15 قرن قبل می گوید از کل الثمرات عسل شفا بخش بوجود می آید زیرا کل الثمرات دارنده کل عناصر و مواد مفید برای بدن بوده

ص : 90

و اگر بدنی سالم آنرا خورد همه اش بخوردش میرود و اگر بیماری بود بعضی از آنها برایش غذاست و بقیه بمصرف درمانش خواهد رسید.

آنجا که از گلهای عسل دهنده نام بردیم به رنگ عسل حاصله از بعضی گلها اشاره شده ضمنا از خواص درمانی بعضی گیاهان نیز نام بردیم زیرا : در آینده نزدیک باید بیک اعجاز دیگر قرآن راجع به رنگ عسل اشاره کنیم و با آنکه هنوز در این عصر اکثر مردم رنگ عسل را به سن و سال زنبور نسبت می دهند قرآن در 15 قرن قبل کل الثمرات را برابر مختلف نسبت می دهد بعلاوه خواص درمانی برخی گیاهان را آن چنان آوردیم یعنی از یک گیاه بعضی خواصش را گفتیم چند عدد را نگفتیم یا از چند گیاه بذکر خاصیتش پرداختیم و یکی را فاصله دادیم و از آن نامی نبردیم تا دانسته شود در قسمت های مختلف هر گیاه و بویژه در گلهای هر کدام یک نوع ویژه ای خاصیت درمانی وجود دارد یکی تب براست دیگری برای قوه باه خوب است آن دگر برای ضعف اعصاب مؤثر بوده و چهارمی لینت می دهد و... و با جمع نمودن عصاره تمام آنها در یک ماده بنام عسل انصاف این است که فرآورده جدید را ماده ای شفابخض بنامیم چنانچه در قرآن همین انصاف بلکه اعجاز و در بسیاری از کتابهای پزشکی این اشاره منصفانه بعمل آمده است. (در بعضی کتابها رنگ عسل را علاوه بر اینکه متناسب با رنگ گلهای مورد استفاده زنبوران دانسته اند متذکرند که شیره عسلی دشتی و کوهستانی نیز اثر

ص : 91

رنگی بر عسل دارد در صورتی که در درجه اول دشت و ارتفاع بر گیاه اثر می گذارد و بطور ثانوی بر رنگ و حتی عطر عسل و...) و در قرآن نیز با ذکر کله «ثم» نسبت بین بیوت (کوه - درخت - کندو) با رنگ های مختلف عسل و خاصیت شفا دهندگی آن آورده شده است.

چرا کشور ایران تشیع را پذیرفت ؟

و نقش سلسله صفویه در این باره !

خارج از موضوع برای رفع خستگی است ولی آنقدرها هم از کتاب عسل ما جدا نمی شود.

یازده سال قبل که تازه وارد به یزد بودم به جلسه ای که سه شنبه ها در مزل یکی از همکارانم با شرکت 12 نفر آقایان پزشکان تشکیل می شد دعوت شدم در آن جا هر هفته بیمارانی را معرفی کرده درباره اش بحث نموده و تصمیم درمانی برایش اتخاذ می گردید. هفته اول زودتر از معمول (سر ساعت معهود رفته بودم همکار صاحب خانه ام که شاعر و فاضل هم هست سخن را بدین جا کشاند که شیعه در زمان صفویه بوجود آمد و چون پاسخ دادم ، پایه و اساس کار مسلمین بر قرآن است و پس از آن برادران اهل تسنن بر صحاح و ما شیعیان بر چهار کتاب بنامهای کافی و من لایحضر الفقیه و تهذیب و استبصار که تاریخ تألیف آنها به غیبت صغری و اوائل غیبت کبرای حضرت ولی عصر ارواحنا فداه میرسد (1) و این توجه به کتابهای دیگر غیر از کتاب آسمانی

1- کافی که مدت تألیف 20 سال از طرف کلینی متوفی 328 یا 329 - من لایحضره الفقیه از ابن بابویه قمی (شیخ صدوق متوفی به سال 381 - تهذیب و استبصار از شیخ طوسی) 385 - 460) که تألیف تهذیب 408-448 طول کشید.
ص : 92

به مسلمین اختصاص نداشته سایر مذاهب نیز کتابهائی در این باره دارند چنانچه بنی اسرائیل بیشتر آداب و رسوم مذهبی خود را با آن همه عظمت که برای تورات قائلند از کتاب مشن اخذ می نمایند. (بنابراین تاریخ تشیع بر حسب آئین نامه ای که در دست دارد به زمان غیبت صغری میرسد). همکارم پاسخ را پذیرفت و روشن شد زیرا بقیه را توانست خود حسابرسی نماید.

مجدد چند روز قبل یکی دیگر از همکاران روشنفکرم گفت چه شد که کشور ایران تشیع را پذیرفت ؟ گفتم هر چند در این باره باید کتابی نوشت و موضوع خارج از برنامه من است ولی با اشاره و اختصار می توانم کسانی که اطلاعات اسلامی دارند و می توانند جملات اشاره ای مرا شاخ و برگی دهند و خود توضیح آنرا در مغز بپرورانند قانع ساخته و پاسخ دهم. و اینک پاره ای از آن چراها !

(1) تشیع ، به معنای پذیرفتن این اصل که علی بن ابیطالب علیه السلام از طرف پروردگار به جانشینی نبی گرامی منصوب گردیده است بنابر این اول شیعه شخص نبی گرامی می باشند که خود بوسیله جبرئیل مطلع شده و آنرا تصدیق نمودند و در غدیر خم حضرت را با من کنت مولاه فهذا علی مولاه به سمت مذکور معرفی فرمودند (بلکه چون نبوت بدون ولایت قابل پذیرش نیست همزمان با اعلام قولوا لا اله الا اللّه و دعوت

ص : 93

به نبوت محمد ، ولایت علی در یوم الدار اعلام گردید) شگفتی این جاست که اولین مبلغ مذهب شیعه نیز نبی گرامی بود و همزمان با شروع دعوت به اسلام دعوت به تشیع را نیز تبلیغ می فرمودند چنانچه شیعیان و برادران سنی ما به قضیه یوم الدار و سفره و انذر عشیر تک الاقر بین اعتراف دارند که نبی گرامی بران نجات عشیره و خویشاوندان خود از کفر و ضلالت آنان را به سفره ای دعوت فرمودند و حق هم این بود که نبی گرامی مسئله صله رحم را گرامی بدارند و از اقوام و اقارب خود که رجال واکابر شهر هم بودند هدایت را آغاز فرمایند. خویشاوندان آمدند و چون به تناول غذا مشغول شدند نبی گرامی دعوت به اسلام را آشکار کرده گفتند اولین کسی که مرا پاسخ مثبت دهد وصی و جانشین من است و در هر سه نوبت علی علیه السلام صمیمانه اظهار اسلام فرمود و بدین وسیله هم تبلیغی از اسلام و هم از تشیع بعمل آمد که همزمان بودند.

بعلاوه در جلد قبلی وجه تشابهی را از لحاظ اینکه اولین زن مسلمان همسر نبی گرامی و نخستین زن شیعه همسر علی مرتضی است آوردم و شرحی دادم. (بعضی از خرده گیران گویند اگر همه اهالی مکه دعوت کرده بودند یا اگر دو سه نفر شناخته شده دیگر را دعوت فرموده بودند ممکن بود یکی از آنها جواب بدهد که پاسخ آن سهل و روشن است : اگر بعد از پیغمبر اکابری را که اشاره کردم در قید حیات بودند خلافت به این سهل و سادگی بهر کس نمی رسید وانگهی اگر در شهری باید مسئله مهمی مطرح شود آیا باید چه کسانی دعوت شوند و بر فرض اگر دیگران هم بودند شما میفرمائید آیا حضرت علی جواب مثبت نمی داد ؟

ص : 94

اینکه در هر حال حضرت هم یکی از پاسخ دهندگان بود ؟ بهر صورت علی (ع) انتخاب میشد زیرا شرط بزرگ دیگر و لایتمدار این بود که لحظه ای را در شرک و بت پرستی بسر نبرده باشد و شرائط دیگر که جای گفتن نیست)

2) علی ابن ابی طالب نبی گرامی به استانداری یمن منصوب گردید و مذهب رسمی آن کشور از آن زمان تا کنون تشیع است (شیعه زیدیه).

3) گروه شیعیان و طرفداران حضرت علی در زمان نبی گرامی شناخته شده بودند و هسته مرکزی آن را کسانی چون سلمان و اباذر و مقداد تشکیل می دادند.

4) ابوذر غفاری در زمان خلیفه سوم آنقدر شیعه در حدود شامات و جبل عامل درست کرد که هنوز جمعیت آنها از اجتماعات قابل توجه شیعیان جهان بشمار میرود. کار ابوذر تا آنجا بالا گرفت که معاویه هراس کرد و جریان را به عثمان نوشت عثمان خلیفه وقت ابوذر را به ربذه تبعید کرد تا در آنجا بوضعی اسفناک و در نهایت فقر فوت کرد که کفنش را قافله ای که از آنجا برحسب اتفاق فقر عبور می کرد با او پوشاند.

5) مردم در برابر کسانی که اسم یا رسم پیشوائی مذهبی دارند اعم از آقایان حجج اسلامی یا طلاب علوم دینی رفتارشان اینگونه است که بطور کلی همه و همه آنان را محترم می شمارند ولی به پاره ای از مردم اگر گفته شود دختر فلان روحانی را برای پسرت بگیر یا دخترت را بخانواده ایشان بفرست این احتمال هست که پاسخ منفی بوده باشد و اگر چنین نبود و جواب قطعی و مثبت داده شد صرفنظر از احترامی که به منتسبت با سلام روا

ص : 95

و حقا ادا گردیده کمال علاقه و شدت توجه به شخص منظور را نشان می دهند.

عده زیادی پیاپی به نبی گرامی جهت خواستگاری حضرت زهرا سلام اللّه علیها فرستادند که اسامی آنان در کتابهای شیعه و سنی آورده شده است. چشمهای طرفداران حضرت علی بهر طرف نگران بود که چه خواهد شد مگر نبی گرامی ممکن است اسم مذهب و وصایت را به علی و رسم و توجه آنرا بدیگری واگذارند ولی با خجسته پیوند مسرت آمیز بین این دو بزرگوار (مرتضی و زهرا) معلوم گردید روی نبی به جانب علی است و با این عمل چشمگیر دلهائی چند از طرفداران علی نیرو گرفت و دلهائی چند هوا خوده علی گردید و دلهائی چند نیز نگران گردید ولی در تمام دلها این معنی به جایگاه حق خود نشست که وقتی انا مدینه العلم و علی بابهابه دامادی نبی گرامی مفتخر گردید حتی احتمال افتتاح باب دیگری بر روی این شهر بکلی مسدود و غیر ممکن است.

و دامادی حضرت علی بود یک نوع دلیلی برای حقانیت حضرتش بود چنانچه عمر ابن عبدالعزیز و مأمون عباسی نیز این مطلب را که پیامبر دختر بغیر مسلمان مومن متقی نخواها داد دلیلی برای جلوگیری از بعضی ناشایست ها آوردند برای ایرانیان نیز که اهل دلیلند دامادی حضرت یک دلیل و نقطه مثبت حقانیت حضرت محسوب بود.

6) در زمان خلفا در کناره های جنوبی خلیج فارس جمعیت ها و حکومت های کوچک طرفدار علی بوجود آمده

ص : 96

بود. (یعنی چه بسیار بود که نبی گرامی یک نفر یا گروهی را بسوی جمعیتی که اظهار اسلام می کردند می فرستادند تا آداب و رسوم اسلامی با آنها بیاموزند و از جمله آنان از طرفداران حضرت علی بودند).

7) در زمان خلافت حضرت علی بسیاری از مردم عراق بویژه اهالی کوفه شیعه بودند (نامه هائی که بعنوان دعوت حضرت سیدالشهدا فرستاده شد و جمعیت کثیری که با مسلم نماینده اعزامی آن حضرت بیعت کردند گوشه گواهی از تشیع کوفیان است.

8) همانگونه که ابوذر غفاری عامل مؤثری در شیعه شدن مردم نقاط مذکور شناخته شد سلمان فارسی کازرونی نیز از آن زمان که باستانداری قسمتی از غرب ایران که مرکزش مدائن بود منصوب گردید در آشنائی مردم بمعارف اسلامی شیعیان و شیعه شدن مردم آن سامان سهم بسزائی دارد.

9) کسانی که از طرف حضرت علی به حکومت ایالات منصوب گردیدند خود تخم طرفداری از حضرت را همه جا پاشیدند.

10) آنچه از همه مهمتر بود : ایرانیان دیدند منطق کتاب آسمانی قرآن غیر از منطق حکام مسلمانی است که تاج حمکمرانی بر سر می گذارند اگر قرآن میفرماید گرامی تر نزد خدا کسی است که با تقوی تر است (ان اکرمکم عنداللّه اتقیکم) جز در زمان علی علیه السلام همیشه در هر کار عربها بر دیگران ترجیح داده میشدند و اخذ جزیه و جبایه بغیر از زمان خلافت علی با نژاد بستگی بیشری داشت تا با درآمد و سود ، و بار سنگین هزینه ها بر عکس همیشه بر دوش غیر عربها بود و در آمد هنگفت در

ص : 97

در جیب عربها بویژه خویشاوندان و نزدیکان بویژه در زمان عثمان که این عمل مشهور و آشکار شد. (خطبه ای را در نهج البلاغه ملاحظه فرموده اید که پس از مراجعه دو نفر برای اخذ امتیاز از حضرت ایراد فرموده که چگونه است).

11) احترامی که حضرت علی نسبت به شاهزادگان اسیر ایرانی فرمود توجه ایرانیان را جلب کرد.

12) ازدواج حضرت حسین و حضرت رضا با دوشیزگان ایرانی (وصلت هائی که نزد اعراب وصلت با بیگانگان محسوب میشد).

13) فاصله گرفتن قبایل عرب از دیگران و توجه برادرانه نبی گرامی و اوصیاء ایشان به عموم مسلمین به پایه ای که سلمان فارسی سلمان محمدی خوانده شد.

14) در زمان خلافت امویان و عباسیان رفتار ظالمانه ای که نسبت با اولاد علی میشد سبب فرار آنان گردید و چون ایرانیان را نسبت به علویان خوشبین می دیدند با ایران روی می آوردند و هر کدام از اولاد علی خود مبلغ بزرگ عالم تشیع محسوب بودند و بذر پاشی کانونی از شیعیان را نمودند.

15) شهادت حضرت حسین که خود نمونه ای از جنگ انسان با شیطان بود جانبداری ایرانیان را از ستمکشیده بر انگیخت.

16) جنگ امویان و عباسیان و آزادی حضرت صادق در ذکر معارف اسلامی و انعقاد جلسات درس و بحث ، چهره روشن و واقعی علویان را به همه مسلمانان نشان داد و زمینه استعداد

پذیرش ایرانیان طرفدار حضرت علی را بالا برد زیرا ایرانیان دانستند علم توحید و قرآن و درس زندگی نزد چه کسانی است.

ص : 98

17) بذری را که سابق اشاره کردیم توسط احکام منصوب از طرف حضرت علی یا بوسیله سادات فراری با ایران در سراسر کشور پاشیده شد با مسافرت حضرت رضا با ایران آبیاری گردید و بطور کاملاً محسوس در شهرهائی که حضرت از آن عبور میفرمود تشیع نضج وقوف گرفت و مذهب شیعه آشکار گردید تا آنجا که تشکیل دولت سربداران و آل کرت در حوالی سبزوار و شمال خراسان بعقیده نویسنده از آثار سودمند مسافرت حضرت رضا با ایران است.

18) روایات و اخبار فراوانی که هر روز بعنوان یک موضوع بزرگ علمی روز از آن پرده برداری میشود واز علی و یازده فرزندش صاوات اللّه علیهم است در این باره سهم بسزائی دارند. بویژه نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و غیره.

19) اشاراتی که نبی گرامی به انتصاب یازده فرزند حضرت علی بامامت فرمودند و در بسیاری از کتابهای برادران سنی ما نیز با آنها اشاره شده نباید نادیده گرفت و این بر خورد را نیز نباید از یاد برد که ایرانیان اهل دلیل اند و قدرت حکومت های اموی یا عباسی نمی توانست آنان را نگهدارد بلکه دلیل نگهدارنده بود.

20) مسافرت دسته جمعی بعضی از شیعیان به گوشه و کنار ایران نیز پر ارزش است چنانچه مسکن گزیدن طایفه شیعه مشهور به اشعریون در قم عامل مؤثر پیش انداختن پذیرش تشیع در نقاط مرکزی ایران گردید (این کار در حدود سنه 80 هجری صورت گرفت).

ص : 99

21) در المناظرات که ترجمه المراجعات است نویسنده عالیقدرش صد نفر از روات مورد اعتماد اهل تسنن را نشان می دهد و با دلائل و براهین با اثبات میرساند که صد نفر مذکور شیعه و از طرفداران حضرت علی می باشند.

22) هنگام فوت شیخ مفید شیعیان بغداد و حومه آنچنان تشییع جنازه ای از آن دانشمند بعمل آوردند که نویسندگان اجتماع آنان را در نماز میت مذکور که در میدان اشنان بر گزار گردید بالغ بر هشتاد هزار نفر ذکر کرده اند.

در یزد هنگام توسعه و تعمیر مسجد بزرگ روضه محمدیه (حظیره) آثار فراوانی از قبوری که در آنجا بود بدست آمد که دال بر شیعه بودن مردم یزد می کرد و تاریخ آنها به 700 الی 900 سال قبل میرسید و علائم پذیرش تشیع توسط ایرانیان در قرنهای قبل زیاد است.

23) قبل از هر چیز باید درجه های کسانی چون سلطان محمد خدا بنده و عضدالدوله دیلمی و دهها سلطان دیگر را گرفت که چرا همانند شاه اسماعیل صفوی در پیشبرد مذهب شیعه سهم بسزائی داشته اند و این مطلب را نیز از تاریخ برداشت که چرا به خلاف عقیده مطالعه نکرده هائی چند که مایلند پیدایش تشیع را بزمان صفویه منسوب و محدود بدارند به زمان نبی گرامی کشانده میشود و کشور یمن و اجتماع سلمان و اباذر و مقداد و هزاران نفر شیعه دیگر زمان نبی گرامی از چه بوجود آمدند و به چه علت آیین نامه تشیع (چهار کتاب مذکور) بزمان غیبت صغری نسبت داده میشود و پیدایش تشیع را بزمان

ص : 100

صفویه نمی توان بدلخواه کسانی چند در تاریخ جابجا کرد اما چیزی که امکان دارد این است که با مطالعه و دقت بیشتری افکار را در مغزها با کنترل دلها جابجا کرد.

24) این سئوال نیز جائی برای خود دارد که چه شد اهالی کشور ایران با فاصله نسبتا دوری که از مرکز وحی (مکه - مدینه) داشتند و وسائل ارتباطی کندرو آنروز نیز مانع بزرگی برای بیشتر نزدیک ساختن آن دو بیکدیگر بود بیش از دیگران به خاندان علی گرائیدند و به علویان ارادت ورزیدند ؟

پایه و اساس این پاسخ بر این است که قبل از حکومت حضرت علی و بعد از آن تبعیضات نژادی بر خلاف خواسته های اسلام در سراسر دنیای اسلام بشدت برقرار بود و تنها در زمان آنحضرت اسلام واقعی چهره کرد.

قبل از حضرت حکام بسیار ستمگری بولایت نواحی مختلف غیر عرب نشین فرستاده شدند ، رفتار نامبردگان با ایرانیان فوق العاده سخت و زننده و ناپسند بود و حال آنکه والیان قسمت های عربی ملت را برادر خود واخ العرب می دانستند. شبث ابن ربعی و اشعث ابن قیس از جمله حکام مزبور بودند که دومی تشکیل اهل بیت نفرت و کثافتی را میدهد : جنگ های خودش در زمان ابوبکر با مسلمانان و تحریک مردم برای عضویت در دسته خوارج که خود اشعث از بنیان گزارانش بود و شرکت دخترش جعده در قتل سبط اکبر نبی گرامی و فرزندش محمد در کشت سبط اصغر یعنی سید الشهدا و جنایات سه برادر دیگر محمد و برادران وی از زن دیگر اشعث ، معروفتر

ص : 101

از این است که بیان شود » (ابوبکر اشعث را که اسلام آورده بود برای اخذر کات به جائی فرستاد اشعث رسید و آنان را از پرداخت منع کرد لشکر اسلام بسویش شتافت عده ای کشته شدند نوبت دوم نیز پس از کشتاری ، اشعث وعده ای دوستانش اسیر شدند آنان را به مدینه آوردند خلیفه ابابکر خواهرش را بعقدوی در آورد روز بعد از زفاف اشعث به دوستان آزاد شده اش دستور داد هر جا شتری دیدند نحر کنندو گاو و گوسفندی یافتند ذبح نمایند صاحبان حشم شکایت به خلیفه آوردند اشعث گفت خواستم بعلت زفاف با خواهر خلیفه کلیه مردم مدینه بولیمه ای برسند ، همین اشعث با سوابق پلیدی که داشت دز زمان عثمان باستانداری آذربایجان منصوب گردید حکامی مانند اشعث و شبث و دوستانش از اسلام ایرانیان فقط گفتن کلمه لا اله الا اللّه را طالب بودند و کار دیگرشان بی ناموسی ها و بی بندو باریها و تشکیل مجالس قمار و شراب و همه در یک جمله خلاصه میشد خواستن اسلام برای برقراری خواسته های عمال خلیفه و ادامه خلافت.

همین که علی علیه السلام به خلافت رسید تقریبا تمام حکام قبلی را عزل فرمود و حساب بیت المال را از آنان مطالبه نمود و جز معاویه جملگی اطاعت کرده به مدینه رهسپار شدند اشعث هر چند تقاضای تجدید حکومت آذربایجان نمود پذیرفته نشد حکام معزول سبب ایجاد فتنه ها در مرکز(کوفه) و باعث رفع فتنه در ایالات دیگر شدند از جمله ایرانیان در زمان خلافت حضرت علی خود را در سایه رحمت قوانین اسلامی آسوده دیدند هر کس بقدر وسعش و به نسبت در آمدش زکات یا جزیه و جبایه میداد حتی آن مرد ایرانی ثروتمند که

ص : 102

در همسایگی حاکم و نماینده خلیفه خانه داشت خود را در برابر این حقیقت که اسلام دین برادری و برابری است در اسلام و آسایش حس می کرد تا اینکه حضرت شهید شد و رجحان عرب بر عجم از نو با شدت بیشتری تجدید و آغاز گردید و این برتری در زمان خلافت امویان و عباسیان با ضعف و شدت ادامه داشت ولی همیشه نوادگان از پدر بزرگهای خود این سخن را بیاد داشتند که اسلام واقعی و برادری و برابری فقط در زمان خلافت علی بمنصه ظهور رسید و باز هم باید آنرا در وجود علویان که نزدیکترین مردم به نبی گرامی هستند سراغ گرفت و بر همین مبنا جوانان مسلمان ایرانی برای بوجود آوردن دوران تشیع و طرفداری علویان و داشتن حکومتی بر مبنای فرامین آسمانی قرآن آمادگی و آرزو داشتند و اقدام ابومسلم خراسانی بهمین نحو آغاز و با اشتباهی که در تشخیص بین علویان و عباسیان برایش رویداد سرانجام اسلام و جان خود را براهی ناشایست کشاند ولی قلوب جوانان ایرانی همیشه بدین علت که علویان بکانون وحی و نبی گرامی و علم و ایمان نزدیکترند برای پیشبرد. تشیع بر مبنای صحیح در طپش بوده و خواستار پیروی از راه علی و یازده فرزندش بوده است.

25) ایرانیان شیعه خواهند شد یکی از پیش گوئی های ائمه اطهار بوده و در تفسیر برهان آنجا که آیه «واوحینا الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر و مما یعرشون» سخن می گوید از حضرت صادق است که می فرماید مائیم آن زنبوران عسل (متوجه ملکه زنبوران یعسوب الدین حضرت علی باشید)

ص : 103

و آن بیوت و خانه هائی که از جبال میگیردیم شیعیان عرب ما هستند و بیوت ما از شجر شیعیان ما در ایران می باشند و مما یعرشون بقیه شیعیان مایند و بهمین لحاظ که آیه مورد بحث کتاب از آیه و اوحینا الی النحل... شروع گردید در ابتدای این سخن مطلب را چندان خارج از موضوع ندانستیم یعنی شیعیان از یک طرف با زنبورهای عسل مربوط شدند و از طرف دیگر با موضوع کتاب که عسل است.

26) دوست من طلبکار بود که می گفت شیعه از زمان صفویه پیدا شده است ولی در این آخرین قسمت می خواهم بدهکارش کنم و از او بپرسم آیا میدانی که تاریخ تولد وفوت ائمه چهار گانه برادران سنی ما چنین است : محمد ابن ادریس شافعی متولد 146 وفات 199 در بغداد - ایوحنیفه نعمان بن ثابت زوطی تولد 80 وفات 150 (کتاب دیگر 78- 146 نوشته است) احمد این محمد ابن حنبل تولد 159 وفات 234. (کتاب دیگر 164 - 266) - محمد مالک بن انس تولد 94 وفات 199 در مدینه. بنابراین به این سئوال شما پاسخ بده :

سؤال : قبل از مالک آیا امام مردم مسلمان که بود ، اگر جواب ندارید قبول بفرمائید مسئله روشن بوده و پس از پیامبر بلکه همزمان و بعد از پیامبر امامی جز علی و حسن و حسین و... صلوات اللّه علیهم اجمعین به تصور نمی آید(با توجه به اینکه ائمه اربعه بمحض تولد امام نبودند و پس از مدتی به درس و امامت پرداختند تاریخ را باز بعقب تر ببرید) اینجا یک خبر اصول کافی باب ان الامام متی یعلم... کتاب الحجه صفحه

ص : 104

283 جزو 2 از حضرت رضا ذکر می نمایم تا حس بیشتری از خوانندگان تحریک بمعنی کردن گردد و با عجاز حضرت نسبت به آنچه درباره ایران پیش بینی فرمود و اینکه به چگونگی پذیرش ایرانیان تشیع را اشاره نموده وقوف کلی تری حاصل گردد.

علی بن اسباط قال قلت للرضا علیه السلام ان رجلا عنی اخاک ابراهیم فذکر ان اباک فی الحیوه و انک تعلم من ذلک ما یعلم فقال سبحان اللّه یموت رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و لا یموت موسی ، قد و اللّه مضی کما مضی رسول اللّه ولکن اللّه تبارک وتعالی لم یزل منذقبض نبیه هلم جز ایمن بهذا الدین علی اولاد الاعاجم و یصرفه عن قرابه نبیه هلم جرا ، قعیطی هولاء و یمنع هؤلاء.

ص : 105

ص : 106